2733
2734
عنوان

امروز بازم غرورم شکست

| مشاهده متن کامل بحث + 414 بازدید | 61 پست
عزیزم این روزاهم میگذره باور کن الان وضع همه همینه .اینو بدون خوشبختی به داشته های آدم نیست  ت ...

من توقعم از زندگی بالانیس..با سختیاش زندگی میکنم..ولی انقد دیگه میان و تحقیرم میکنن از خودم بدم میاد

نه..تهران نیستم عزیزم

زندگیتون پر از عشق

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

میفهمم

فکر کن صاحبخونه من از من و شوهرم کوچیکتره.

اوایل که اومده بودیم سر هرچیزی تذکر میدادن.

مخصوصا دیوارا

الآنشم هربار میبنمشون من به احترامشون اول سلام میدم، حس میکنم بزرگتر من هستن.

کاش همه خونه دار بودن.یه خونه خوب تو محله ای که دوست دارن.

الهی همه مستاجرها  همه کسایی که مثل من اسیر خانه و خانواده شوهرن ازاد بشن  خونه بخرن&nbs ...

یه سری هم هستن مثل من هم مستاجرن هم پیش خانواده شوهرن هم اینکه اجاره خونه مادر شوهر میدن...

منم چندوقته حالم بده همیشه ی خدا دلم گرفته

خیلی طول کشید تا بفهمم کاری که خوشایند من نیست لزوما غلط نیست. انتظاراتی که از آدم‌ها دارم هم لزوما درست نیست و اساسا من جای حق ننشسته‌ام که متر و معیار درست و غلط باشم. این در ظاهر خیلی ساده به نظر می‌رسه ولی هم دهن من سرویس شد هم دهن زندگی تا من اینو بفهمم🙃
گریه نداره همه که خونه ندارن انشالله خونه دار میشید 

فک کن سر ظهر داشتم دخترمو اماده میکردم بره مدرسه...یهو بیان خونه زندگیتو ببینن....دخترم میگفت بهشون بگو خونمونو نمیفروشیم مال خودمونه..انقد دلم سوخت

زندگیتون پر از عشق
میفهمم فکر کن صاحبخونه من از من و شوهرم کوچیکتره. اوایل که اومده بودیم سر هرچیزی تذکر میدادن. مخص ...

ما هم صاحبخونمون از منو شوهرم کوچیکتره...خودش یه شهر دیگه س...ولی زنگ میزنه هی تذکر میده...اجاره رو سر موقع میدیم..یه بار ۱روز دیر شد زنگ زد ب شوهرم کلی حرف بارش کرد

زندگیتون پر از عشق
فک کن سر ظهر داشتم دخترمو اماده میکردم بره مدرسه...یهو بیان خونه زندگیتو ببینن....دخترم میگفت بهشون ...

قربونت اون دختر عزیزت 

چقدر برای پدر مادر این شرایط سخته 

کاش یکیو داشتی که درکت می کرد ....
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687