شما خیلی خوب منو میشناسین دقیقا میدونین از چی نگرانم 😢
دلم پیش بچه هاست شرایط خوبی ندارن خواهرم چند روزه برگشته خونه ولی تضمینی نیست دوباره اون اتفاقات نیفته...
میترسم به راه بدی کشیده بشن تو سن بدی هستن
شرایط کارم اینجا خییلی خوبه تازه حقوقم بهتر هم شده ، اما اونجا شهرستان کوچیک نمیتونم همچین شرایطی رو پیدا کنم .
همکار همسرم که داخل همون شهر زندگی میکنه گفته خونه ی نوساز خودم برای شما باشه متراژش ۱۲۰ متری هست ولی یکم از شهر فاصله داره اما خونه اش خیلی خوبه و به محل کار همسرم نزدیکه.
تازگی ها یه مشتری برای خونمون تو روستا پیدا شده همسرم میگن اون رو میفروشم داخل وسط شهر خونه میگیریم ولی بازم این پروسه باید 6الی یکسال طول بکشه.
من به کار بیرون خونه عادت کردم یه روز خونه میمونم دلم میگیره نمیدونم چطوری کنار بیام همسرم میگه اونجا هم کافه داره اما خب محیط کوچیک و محدود ...
بابام میگه هر جا دلت خوش بود برو حتی اگر امریکا بود...
خاله ام هیچی نمیگه نه دلش میاد بگه برو ، نه میگه بمون