جاری قبل از من هم روزی که منو دید داشت دیوونه میشد
دوران عقد همش دنبال منو و ته و توی کارهای منو دربیاره بود به نظرت چی شد
فرصت نمیکرد یه فرنی برای بچه اش درس کنه
بچه اش سوئ تغذیه داشت از مرکز بهداشت اومدن می خواستن ببرنش
و....
حتی وقت نکرد یه کتاب برا بچه اش بخونه
همش دوبه هم زنی و...
نتیجه این شد که بعدها که مادرشوهرم اونو شناخت من شدم عزیز
اون خار چشم
خوبه به نظرت ؟؟؟؟؟؟؟
به زندگی خودت برس
من برادرم بدون حضور رفت زنشو عقد کرد ما حتی ی بار به رو خانمش نیاوردم
به قول ململنم گیرم بودیم میخواست چی بشه هرچند خیلی ناراحت شدیم ولی زندگی میگذره