مدام میبرم پارک اما پدرم دراومد دیگه
دو طبقه ام یسره میرم میام ...
تو پارکم با همه دوست نمیشن
پسر من مهریونه زود صمیمی میشه بقیه زود صمیمی نمیشن این ناراحت میشه گریه مبکنه
البته گاهی هم زود عصبانی میشه
تصمیم رفتم شنبه بزارمش ی روز در میان
اما خدا میدونم چقدر براش ناراحتم
ارزو داشتم چندتا بچه داشتم همه رو به درستی باهم و پشت هم بزرگ میکردم
از این ناراحتم پتانسیلش دارم اما مرد زندگیم معرفتش کنه