مادرشوهرم از جاریم میترسه ولی از من ن!!

هزار بار بارک االله 

اینا زنن 

چون جاریت از اون زبون درازاست حتما

مثل عروس ما ک یه چی میشه مبپره به مامانم

مکه مامانم زهله میکنه کاری کنه

به من گفتن جاریم عفریته اس حسود ادم بدذاتیه تنبل بددهن بدبین منم وقتی عروسشون شدم سعی میکردم اون خصلت هارونداشته باشم واقعاهم نداشتم توذاتم نبود پس فیلم بازی نکردم خودواقعیم بودم شوهرم سرکار بود میموندم تااون بیاد بعدباهام شام میخوردیم ولی جاریم محل به شوهرش نمیذاشت همیشه ی خدا دعوا وجیغ وهمه همسایه هاجمع میشدن الان واسه اونا ماشین وخونه خریدن میادمهمانی فقط توگوشیه ومحل نمیده منم هستم مادرشوهرم دیگه فکرمیکنه لشکرتوخونه اشومن باید شام بدیاناهار خونه ی خودم هم میان بازم من میزبانم 

حتما ترسناک نیستی 🙂

تو رو از خودش ضعیفتر میبینه و خودش رو از جاری ضعیفتر

هر چی سلیطه دیدم شانس داشته 

دقیقا من یه جاری دارم 

اون جواب میده و ووووخیلی هواشو دارن ولی پشت سرش حرف میززند

بقیه جاری ها نه 

جواب نمیدیدم تو رومون بهمون میندازند 

عوض شو

اونا لياقت خوب بودنتو ندارن

مهمون ميري مهمون بودنتو خفظ كن

نميگن بي ادب باشي بخوري بكشي كنار به اندازه كار كن

مثلا شام رفتي پهن كردن سفره جمع كردن و شستن ظرفا كمك كن ولي همه رو خودت انجام نده

بقيه چقد كار ميكنن شمام همون اندازه كمك كن

واسه من همینجوره ولی یکدفعه تومهمانی بودیم میگرنم گرفته بودخیلی سرم دردمیکرد توجمع زنونه بودیم واقایون نبودن برگشتیم توخونه شوهرم یه بلوایی بپاکرد که اره توبازن برادرم اینجورتاکردی اونجورجوابشودادی تونگومادرشوهرم توپنج دقیقه میزنگه به شوهرم همه چیومیگه وهزارتاهم میذاره روش بماندکه چه دعوایی بین منوشوهرم شد به یه هفته نکشید همون جاریم مادرشوهرموازخونه اش کردبیرون ولی چه فایده بازم نوکرحلقه به گوش جاریمه

نمیدونم شایدتوی خواب بودرفته چاقوگذاشته روگلوش😂😆

دقیقا خود خود من🙂 قبل ازدواج همش از بدی های جاریم میگفتنااا ک حسوده زبون درازه جیغ جیغوع پول قایم میکنه و ...... منم سعی‌کردم مث اون نباشم الان اون همیشه جاش رو سرشونه و باهاش گرم میگیرن و از همه چی بهش خبر میدن من کاملا برعکس 

درد منو  تازه کردی دختر منم لنگه خودتم ولی من تو خونه مادرشوهرم کار نمیکنم چون خودش نمیذاره ولی واقعا از جاریم حساب میبره ولی از من نه خیلی بده اینجوری فرق میذارن دیگه گناه داره

بخدامن ادم بی ادبی نیستم اونا اصلا کارنمیکنن مادرشوهرم سجاده اشوپهن میکنه یعنی میخوادغذا بخوره میاد غذاشومیخوره دوباره میره سرنماز منم جمع میکنم مجبورم بشورم جلوشوهرم همش میگه اییی پام ایییی کمرم ولی واسه مهمانی یانذری پـزون خواهرش میره ونمیاد وکلفتی اشونومیکنه میگی مهمان بودنموحفظ کنم اومدم امتحان کنم پدرشوهرم بدترازمادرشوهرمه میگه نمیخوای کمک مامان بدی یه چای نمیدی دستم تامیرم تواشپزخونه میگه واسه خواهرات وجاریات هم بریز دخترم الکی دخترم میگه 

هرکه بدتر خاطرخواش بیشتر

باید مثل همینا باشی اصا زمونه ای شده ک فقط باید پرو باشی خجالتی یا مهربون باشی هر چقدم تعریفت بدن اره فلانی خوبه بازم تو موقعیتی ک به همون نیاز داری پشتت خالیه  یا ازمهربونیت سواستفاده میکنن

اره بخدا همینوهم به من گفتن اون پول قایم میکنه اون طلاهاشوبه شوهرش نمیده. ...

اخلاقیاتشون شبیه همه .

جهان بینی شون شبیه همه 

منم همین مشکل با مادرم دارم 

سر من هر بلایی میاره هر رفتاری داره 

اما از خواهرم حسابی می ترسه 

بیشترین جیک تو جیکش هم با خواهرمه 

خواهرم هر حرفی بهش می زنه باز با اون بیشتر حرف می زنه 

یه جوری انگار برای رفتار باهاش کنترلش می کنه مادرمو 

هر کاری کنی چیزی تغییر نمی کنه 

سعی کن تو رشد خودت تلاش کنی