من دوتا دختر دارم الان متاسفانه داروی اعصاب میخورم و یک مشکل دیگه دارم که حاملگی واقعا برام سخته مادرشوهرم به شوهرم گیر میداد باید یدونه دیگه بیارید شوهرمم دهن بینه مادرشه ... پارسال شوهرم گفت یدونه دیگه بیارم یه سلیطه بازی دراوردم گفتم خداروشکر دوتا دختر داریم منم چهل سالمه دیگه تواناییشو ندارم تو که میگفتی دختر وپسر فرقی نمیکنه اگر بحرف مادرته همون برو وردل مامان جونت درضمن اگر به فکر سلامتی من بودی از من دیگه بچه نمیخواستی خودت میدونی دارو میخورم دکترم گفته دیگه نیار اگرم بخوای به من گیر بدی بچه بیار من و طلاق بده برو یه زن دیگه بگیر برات پسر بیاره و... من دیگه نمیتونم بچه بیارم و.... از پارسال دیگه نگفته
همین الان بهش ززنگ زدم گفتم از خر شیطون نیومدی پایین میگه نه لامصب این خر شیطون اینقدر خوب سواری میده که حالا حالا پایین نمیام گفتم بزار یه جوری لگدت بزنه که دیگه دلت هوای خر سواری نکنه ....
هنوزم سرحرفشه
بعد گفتم من هزارتا دلیل اوردم تتا قانع بشی تو یه دلیل بیار گفت حالا به وقتش ...
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
