سلام منهمسرم اول میخواست توی حیاط مادرش خونهدرست کنه بعدش الان میگه دولت اجازه نمیده
بعد پدربزرگ همسرم یک زمین داره شوهرم گفت طلاهات بفروش منم گوساله هم رو میفروشم بتونم بخرم همسرم برام طلا نگرفته موقع عقد فقط مامانم از پول خودش دو النگو گرفت ک میگه اینا رو بفروش مامانم اینا نمیدن چون اعتماد ندارن
وام ازدواجمون رو برداشت برای منم برداشت مغازه جنس ریخت یارانه منو هم جدا کرد واسه ضامن بانک طلا هم هیچ نگرفتن
پدرم همه وسایل ها رو گرفته برام یخچال تلوزیون گاز و...
چون گفتم طلا ها رو نمیدن میگه شده قرض میکنم تا عید عروسی میگیرم وسایل های بابات نمیخوام
بعد دیشب بحث شد گفتم اجاره دوس ندارم گفت پول عروسیمون میدیم خونه درست میکنیم
ولی خانما اجاره خیلی سخته از طرفی من دانشگاه میرم دوس ندارم تا عید برام عروسی بگیرن
خلاصه دیشب منو کتک زد ۳ تا سیلی یکی هم از پهلوم ک هنوز درد میکنه عصبانی هم بشه. دیگ هیچی رو نمیبینه
منم گفتن وسایل نخر ب جاش خونه درست کنیم چون وسایل پدرم خریده
دیشب خیلی گریه کردم بنظرتون چیکارکنم همسرم دوستم داره ولی عصبانی بشه دیگ
هنوز پهلوم درد میکنه اینم بگم همسرم گفت طلاهات فروختی زمین ب اسمت میکنم همون زمینی ک خونه درست کردیم ولی مادرم راضی نمیشه چون گفتم نمیدن چون ندادین بعد گفتم نمیخوام اجاره بشینم گفت مثل سگ می بندم میبرم اجازه تو اصلا نمتونی تعیین تکلیف کنی چون های گفتم منو زد یعنی رو مخش رفتم
اینقد مغروره خب مامانم طلا نمیده طلبکاری خب خودتون طلا گرفتین ک از ما طلا طلبکارید