من پسرم یک سالشه همه اش یا می دوه یا وسایل میریزه یا بغل می خواد جییییغ می زنه جوریمه قرمز می شه صورتش شهر غریبم هستم شوهرمم شغلش آزاده صبح می ره شب میاد پارکمی برمش صبحا عصرا می ریم سه چرخه شوتومحوطه ساختمون می رونیم کتاب می خونم براش گاهی کارتون می ذارم بازی فکری میکنیم باباش کهنیاد واسه ناهار بعد از ظهرامی بریم دور دور دلش وا می شه
این ماییم که انتخابکردیم به دنیا بیاریمشون اونا که نخواستن پس دندمون نرم باید راه بیایم با بچه