من مشکلم مالی نبود
ولی آدم یه جوری میشد دیگه میگفت بچه میخوای چیکار بخور بخواب بگرد
اونم خواهرشوهرم کرده بود شوهرم مجرد خواهر شوهرم دوتاشون دوتایی باهم بچه دار شدن هر روز خونه مادرشوهرم بودن بچه یکیشون به شدت گریه میکرد شوهرمم خسته کوفته میومد صدای اونا نمیذاشت استراحت کنه شوهرم میگفت بچه دار بشیم بچه گریه کنه میری خونه بابات (به شوخی)
انقد زجرش داده بودن
میگفت دیگه ولی وقتی بچه هام دنیا اومدن درسته دوقلو هستن ولی زیاد گریه نمیکردن مگر مریض بشن
الان دائم میگه من برا این بچه ها زحمت میکشم کار میکنم اینا آرامش داشته باشن شدن دلیل زندگیش