دیروز سر غذا دادن به بچه بهش میگم غذا بچه رو بده میگه بلد نیستم منم اعصابم خورد شد یکی گفتم دوتا شنیدم دوتا گفتم چهارتا گفت بحثمون شد گفتم ما نه همو درک میکنیم نه میفهمیم الکی الکی زندگی میکنیم باهم هیچی قهر کرد تا بعدازظهر خودم منت کشی کردم بعدش شب موقع خواب گفت دلمو شکستی با این حرفت نشست زار زار گریه کرد باز من منت کشی کردم