داستان یسنا یکم ماورایی ب نظر میرسه بیا تا بهتون بگم

اگه دزدیده شده چطور تو این همه جمعیت تونست بیارش سر جاش اخه از آوردنش نمیترسید کسی ببینه شک کنه بعد نمیگفت این بچه میره میکه جرم آدم ربایی چقد بالایه اصلا چرا اونو دم خونه آشنایی یا بازاری جایی دزد رها نکرد ک دقیقا تو صحرا با لباس تمییز و سرحال رها کرد. قدیما کسی ک گم میشد تو صحرا البته میگن پریان یا همون آل میبرنش با بچه هاشون چن روز بازی کنه و بهترین غذا رو هم بهشون میدن و اینقد حافظه رو باز میکردن ک بعد برگشت بزرگ م شد باهوش شد ملا میشد. و از اونجایی ک یشب جلوتر مادر رو کوه التماس میکرد ک بچم رو بیارین و بعد ازاومدن از کوه مادر ریلکس شد اونجا بهش الهام شده ک بچه جاش امنه. و دقیقا فردا عصر بچه بدون شکی سر جاش بود جایی ک صد بار گشتن