هیچیییییییی تو عقد بود با دوستاش دوچرخه سواری میکرد
ن بابا همش دعوا داش شوعرش سر این مسئله من اون زمان بچه بودم
ولی یادمه خواهرن نمیرف تو اتاق باهاش بخوابه یا رو دفتر کتاباش خوابش میبرد شوهرش میومد بغلش میکرد میبردش سرجاش
طفلی سوختتتت خیراز بچگی و حوونیش ندید