شوهر روانی و نفهم

امروز رفتیم برای مدیر مدرسه پسرم یه کارت هدیه گرفتیم گفتم بمون تا برم پاکت بگیریم رفتم پاکت بگیریم دیدیم دست گل های خیلی قشنگ میدن ۴۰تومن دسته گل گرفتم گفتم کارتم میزاریم روش میدم بهش اومد تو ماشین شوهرم یکم نق زد ک چرا گل گرفتی رفتیم دم مدرسه گفتم بیا بریم گفت نه تو نیا بعد گفت نه تو برو زود بیا گفتم تا اینجا اومذی بیا تو هم تبریک بگو بقران شروع کرد ب فوش دادن معلم چی من میشه و انقد فوش های بد ک منم دیدیم چنتا مادرا دم در صداشو شنیدن روم نشد برم مدرسه گل و کارت را پرت کردم تو ماشین گفتم ابرومو بردی من نمیرم بعدا گاز شو گرفت و گفت تو با این معلم سر وسر داری حالا مدیر مدرسه پسرم یه پیر مرده ک امسال اخرین سالی ک کار میکنه بازنشسته میشه انقد بیشعوررررر بازی داورد نفهم خیلی ازش متنفرم