یه خاطره خیلی بد که هیچوقت از ذهنم نمیره الان یادم اومد دوباره 🥺🥲🥲🥲🥲🥲 صفحه 2

مدیر

عضویت: 1398/09/11

تعداد پست: 6275

یادمه مامانم موقعی که نوجوون بودم مثلا ۱۳/۱۴ سالم بود الکی سر هر چیزی باهام دعوا میکردو کتکم میزد

و یه چیز خیلی بد که هیچوقت یادم نمیره این بود که موقعی که عصبانی میشد و منو میزد شلوارم و ببخشید حتی شورتمو ب زور میکشید پایین از رو غیظ که مثلا تنبیهم کنه

منم اون موقع تو سن بلوغ و رشد بودم و خیلی خجالت می‌کشیدم

دلم هیچوقت باهاش صاف نمیشه هنوزم که هنوزه منو با حرفاو زخم زبونش آزار میده ...🥲💔

فقط خواستم دردودل کنم 🙏🏻🙏🏻

شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم /مارا به سخت جانی خود این گمان نبود

1403/02/09

12:02

3 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

خوانم

عضویت: 1402/04/14

تعداد پست: 344

وای خیلی نارحت شدم من یه دختر ۱۳ ساله دارم مادرت ببخشید حتما مریض بوده

1403/02/09

12:08

2 نفر لایک کرده اند ...

مهتااابم۷۵

مدیر استارتر

عضویت: 1398/09/11

تعداد پست: 6275

الان متاهلی ؟

نه 😔😔

شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم /مارا به سخت جانی خود این گمان نبود

1403/02/09

12:12

1 نفر لایک کرده اند ...

مامان الهام

بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

مهتااابم۷۵

مدیر استارتر

عضویت: 1398/09/11

تعداد پست: 6275

تا حالا بهش گفتی از دردهایی که کشیدی

متوجه نمیشه فقط همیشه منو مقصر می‌دونه و تحقیر می‌کنه

چند جلسه تراپی هم رفتم فقط میگه رها کن. آخه چیجوری اینهمه درد رو رها کنم ...

شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم /مارا به سخت جانی خود این گمان نبود

1403/02/09

12:13

1 نفر لایک کرده اند ...