اگر خودت نبندی نمیشه
درد و رنج رو خوب میفهمم
گفتم که بخوای نخوای دنیا عجین هست با این
سال های سال درد و مصیبت از دست دادن و ترس از دست دادن داشتم
عشق و پدر و مادر و....
خیلی هم پیش اومد حس کردم تهش هستم
حتی منم یه روز آرزوی مرگ کردم
حس کردم دنیا دیگه چیزی برای خوشحال مردنم نداره
رفتم تو حرم و زار زار گریه که خودمو نمیخام بکشم که خدا رو هم از دست بدم
خودت دعا کن همین جا بمیرم
یک ساعت زیر چادر و گریه تو حرم
بعد که دیدم چاره ای نیست و باید بیام بیرون آروم تر بودم
هنوز یه کم حس ناامیدی بود
زمان برد تا آروم شدم
زمان زیادی گذشت تا به مهم ترین دستاورد زندگیم رسیدم
اونم این بود که باید یاد بگیرم از دنیا خود خدا رو بخوام و رضایت داشته باشم به هر چی هست
الان خیلی چیزا ندارم از مادی و معنوی حتی پدر و مادر
ولی خود خدا آنقدر تو قلبم نشسته قشنگ که دیگه احساس کمبود نمیکنم
دیگه برای نداشتن چیزی غصه نمیخورم
اگه غصه دلمو بگیره یه کار میکنم
روضه حضرت زهرا یا حضرت زینب
داغون میشم بعد آروم میشم
مصیبت های حضرت زینب که متاسفانه ما به چشم یه اتفاق تاریخی نگاه میکنیم خیلی وحشتناکه
تو بچگی مادر جوونش و جلوی چشم بچه ها شهید کردن امام حسن و مسموم کردن امام حسین و جلوی چشمش شهید کردن
بهترین بنده های خدا رو
اسارت هم که نگم چه دردی هست برای یک زن
الانم اشکم میخواد دربیاد مصیبتاشون و که گوش میکنم غم خودم یادم میره
میگم خوب دنیا همینه وگرنه از اونها بهتر کسی نیست اونها هم این همه درد کشیدن چون یاد گرفته بودن رضایت و
پیشنهاد میکنم یه روضه گوش کن
یا مناجات حاج محمود خدایا ببخش دیوونه کننده س