مامانم مخالفه با دوست پسرم ازدواج کنم

چه ربطی داره مادرشم به همون اندازه نقش داره 

میشه تاپیک منم ببینی ،لطفا

همون اسکرسن چتم با کراشم

راستش من پسره رو دو ماه فالو کردم ، اصلا پستش رو لایک نکردم...

حدودا چن روز قبل ی استوری تولد دوستش گذاشت منم تریک گفتم ، اون روزم دوستم خودکش ی کرده بود مجبوری پرسیدم...

اگه همو دوست دارین ان شالله بهم برسین

ولی تفاوت فرهنگی بعدا اذیتت میکنه

باید طبق  پوشش و رفتار اونا  باشی اگه میتونی تلاش کن

چی می گی شما مگه من قانون رو وضع کردم؟خودش و پدرش راضی باشن مادر دستش بستست

خوندم عزیزم تاپیکتو

به نظر من اصلا بهت اهمیت نمیداده و براش مهم نبودی و اینکه دوبار بلاکت کرده اصلا چیز عادی ای نیست 

به نظرم اگر هم یه زمانی برگشت تو محلش نده بخاطر اینکه این کارا هیچ نشونه ای از عشق نیست 

اگر واقعا دوست داشت برای داشتنت و موندنت داخل زندگیش تلاش میکرد

درخواست دادین شخصی صحبت میکنیم 

پوشش مذهبی با خانواده غیر مذهبی فرق داره

مثلا مذهبی تو خونه به خاطر اعتقاداتش جلو پسر دایی پسر عمو شال سرش میکنه

ولی آزاد نه خب ایشون ممکنه بعدها بعضی حرفا باعث بشن اذیت بشه اگه میتونه طبق راه و روش اونا زندگی کنه بسم الله

ما دعوا و اختلاف زیاد داشتیم و همش حرف جدایی میشد و اون با گریه و التماس نگهم میداشت اما این دعوا آخر خیلی شدید بود من کادوشو پاره کردم اونم دیگه بلاکم کرد 

میخوام بدونم مقصر من بودم؟ زیاده روی کردم؟

مامانت درست میگه

ازدواج رابطه تو و دوست پسرت نیس ازدواج رابطه دوتا خانوادس

تو و دوست پسرت بعد ازدواج دور از جون مگه میخواید برید گم و گور بشید؟؟؟!!! با خانواده های هم نمیخواید رفت و امد کنید؟؟!! نمیخواید نشست و برخاست کنید ؟؟؟!!! 

برای رابطه درست داشتنم دوتا خانواده باید فرهنگشون اخلاقیات و روحیاتشون به هم بخوره وگرنه بعد ازدواج اول اختلاف و جر و بحث و دعواس

خانواده و اختلاف فرهنگی خیلییییی مهمه برو از اونایی که ازدواج کردن یا درشرف طلاقن بپرس

آقا هستی یا  ۲۰۰ سالته و تو تفکرات فسیل شده ی گذشته سیر میکنی؟

نه عزیزم وقتی بهت بی اهمیتی می‌کرده اینطوری کار شما اینقدر بد نبوده می‌تونسته عذرخواهی کنه 

آدم به دیدار عشقش می‌ره با شاخه گل می‌ره حداقل خوشحالش کنه 

هیچ کدوم سر زیر برف امریکا زندگی می کنی که هنوز نفهمیدی این جا حتی پرونده تحصیلیم دست مادر نمی دن چه برسه اجازه ازدواج

من انقدر دوسشداشتم ک هربار خودمو با کم کاریاش قانع میکردم توجیه میکردم 

اما حیف

حیف عمری ک رفت حیف آسیبایی ک دیدم

شما در واقع عاشق واقعی بودی نه ایشون

ولی اون باورش این بود ک ادمی ک عاشقه حرف جدایی نمیزنه 

و از نظرش من اصلا عاشق نبودم