سرویس طلا عروسی میخواستم بخرم به شوهرم گفته ما حرف نزدیم که طلا بخریم شوهرم مخفیانه ازش خرید برام الان تو شهر ما رسم اینه که خانواده داماد رویه ی لحاف تشک و بخره عروس هم خود تشک و لحاف و بازم برگشته به شوهرم گفته ما اونارو حرف نزدیم که واقعا با این آدم نمیدونم چیکار کنم به شوهرم گفتم نمیدونستم همچین آدمایی هستین واسه همه چی ازتون امضا و اثر انگشت میگرفتم بعد شوهرم برگشتم خندید گف شوخی کردم میخواستم امتحانت کنم گف اصلا وقت نکردم بگم در خالی که مطمعنم حرف خودشه و این حرفو گفته مادرش بنظرتون با این مادر شوهر گدا چیکار کنم بعضی وقتا میگم ارزش ندارن اصلا یدونه جهیزیه ام ببرم خونشون از پدرش از مادرش واقعا بدم میاد میبینن دست تنهاس دستش خالیه پسرشون یه ریال نه واسه عروسی نه خونه کمک نمیکنن در حالی که به خودشون خونه و مغازه نو ساز میکنن چجوری به مادر شوهرم بگم لحاف تشک و میخوام عکس بفرستم از اینستا بهش بحث لحاف تشک نیستا حرص میدن به آدم هی میگه حرف نزدیم کههه