قطع ارتباط با خوانواده همسر

چقدر مادرشوهرهامون شبیه همه

مادر مادرشوهر منم عروس آزار بود

در حدی که عروسش تو اول جوونی سرطان گرفت دکترا گفته بودن از فکر و خیاله

اونقدر تو بارداری عروسشون رو اذیت کردن که دو تا بچه دسته گلش الان عصبی و زود رنجن میگه به خاطر بارداری سختی هست که داشتم

همیشه به من میگه نذار تو تکرار من باشی

میگه من 17 سالم بود عروس اینا شدم شوهرم پشتم نبود مث تو باسواد نبودم دستم تو جیب خودم نبود مستقل نبودم نذار انقدر زندگیت رو خون کنن

فک کن خواهرشوهر من 7سالش بود ولی همراه مادر و مادربزرگش خون به دل این عروس کردن

الان که دیگه برای خودش مادر چندتا بچه است ببین چه به حال و روز من میاره

عزیزم چاره اش فقط سلیطه بودن هست

عفریته بودن هست

این دنیا دیگه جایی برای خوبی و خوبی کردن نداره

من اونقدر به خانواده همسرم محبت و خوبی کردم در مقابل جز بدی و بدرفتاری چیزی ندیدم

فک کن با تمام امکانات و آپشن هایی که دوره مجردی داشتم تو ازدواج به همسرم گفتم هیچی نمی خوام تمام هزینه های عقد و عروسی و خرید و ... رو بذاریم خونه بخریم

با یه حلقه عروسی ازدواج کردم در حالی که بهترین چیزارو تو مجردی داشتم

حتی ماشینم رو که هدیه ازدواج بابام بود گذاشتم رو پول خونه

تهش چی شدم هیچی... همسرم حتی اجازه نداره تو یه مراسم کنارم بشینه چرا چون مامانش زار زار گریه میکنه به ما کم محلی شد...

خواهرشوهرم خون تمام خاندان خودش و همسرش و ... کرده تو شیشه ولی ارج و قربی داره در حد تیم ملی 

مادرشوهرم تا دسشویی هم دنبال دامادش میره 

بعد به پسرش یاد داده به زن و خانواده زن نباید رو داد

اه چی بگم الهی خدا جوابشون رو بده من شخصا از پسشون بر نمیام اینکه بریزم تو خودم و تا میتونم ازشون فاصله بگیرم

بله دقیقا

خداروشکر همسرامون به خانواده شون نرفتن

نه خواهر شوهر من لنگه مادرش هست

مکمل همن

هرجا یکی نتونه آدمو له کنه اون یکی تمام تلاشش رو میکنه

پدرشوهرم هم بنده خدا نقشش از نقش بوفه تو خونه کمتره یه گوشه می شینه هر جا مادر و دختر هلش بدن اون سمتی می ره

همسرم ولی نمیدونم به خاطر تحصیلاتش هست

شعور ذاتیش هست یا چی که با اون دوتا خیلی فرق داره

من خانواده خودم پول دارن خانواده شوهرم حتی متوسط هم نیستن گفتن خوبن ما هم بخاطر حرف خالم قبول کردیم که اشتباه کردم. فقط بلدن جلو بقیه بل سیاست باشن