اسی. اولا مردها خیلی تحت فشار اند. اگر خرج خونه باهات باشه و سرکار بری. بیشتر متوجه میشی
ثانیا. مردها متنفر اند که بهشون گیر بدی. حالا سر مادر خواهرشون باشه. یا سیگار و.... پس گیر نده
ثالثا. اون میدونه سیگار ضرر داره. مگه بچه است که شما بهش بگی. ولی از فشار. این راه انتخاب کرده. مردها اتفاقا بر خلاف ظاهرشون. آدم مدیریت بحران نیستن. ببین غیر مستقیم. چی اینقدر اذیتش میکنه. سعی کن. آروم کنی. با رفتارت. و.... گیر به سیگارش نده. آروم بشه. میزاره کنار. ولی اگه هی بری رو اعصابش. بدتر لج میکنه. آره ممکنه بع سمت اعتیاد بره. بگه هم. زنم مقصره. من دیدم که میگم. دیگه خود دانی
عزیزم باید ببینی تو این مدت چه مشکلی داشته که مصرفش بیشتر شده خیلی گیر نده به خودت برس بهش محبت کن به زندگیت روح بده این خیلی مهمه میبینی که خودش کم کم میزاره کنار ولی اگه تو هم بخوای شمشیر رو از رو ببندی خدای نکرده به چیزهای دیگه هم اعتیاد پیدا میکنه که دیگه برگشتش خیلی سخت یا شایدم غیر ممکن بشهو اونوقته که میگی صد رحمت به همون سیگار
خب چرا بی محلی و اوقات تلخی میکنی
ببین دلخور شده از دستت کم کم تغیر کنی اونم خوب میشه
عزیزم موقعیت گفتن شما بد بود شما باید اول محبت میکردی زندگیتو رو روال مینداختی تابی محلی هات کمرنگ بشه محبشو جلب میکردی ..بعد کم کم وارد مقوله سیگارکشیدن میشدی باارامش به خوبی که تاثیر بزاره ...بعد یه مدت بهش باخوبی محبت میگفتی شاید اینجور واکنش نشون نمیداد
ولش کن اینقد بکشه خفه شه.دختر مردها برای کارهاشون توجیه زیاد دارن.اینکه توجه نمیکنی زندگی سخته.کارم سخته.کارفرما اینطوریه. همسرم از ۱۸ سالگی سیگار میکشه ۴۰ سالشه.عطر هم میزنه فک میکنه بقیه خر هستن نمیفهمن.عصبیه.آدم های سیگاری عصبی هستن.میدونه من بدم میاد تو خونه هم میکشه میگم پرده ها بو میده. خانواده م بیان یهو چی.بعد داد میزنه هر کی یهویی بی خبر بیاد بی فرهنگه. بعد مادر خواهرش بی‌خبر میان.
سیگار بهش آرامش میده چیزی ک ما زنها بهشون نمیدیم میدونن ضرر داره انجامش میدن دیگه ما چه کاری از دستمون برمیاد.فکر خودت باش سیگاری ها عصبی ن ب پر و پاش نپیچ.هیچ وقتم نمیتونن ترک کنن.ترک آدم معتاد حالا سیگار یا مواد مخدر امکان نداره چون ی خلا ی ذهنی همیشه دارن ی توجیه برای مصرف.من ک میگم بذار دخانیات دنیا رو بکشه وقتی گوش نمیده.دوسش هم دارم ولی چکار کنم.بذار بمیره سر ۲ ماه میرم ازدواج میکنم
انقد با شوهرم سراین موضوع سیگار دعوا کردم خدا میدونه اصلا دوست ندارم هیجا برم مخصوصا پیش خانواده خودم چون دایم میگن شوهرت سیگاریه اله بله دیگه دو هفته پیش بهش‌گفتم تو که نه طلاقم میدی نه حاضری سیگار ترک کنی تصمیم گرفتم کلا ازت بچه دار نشم یکی دیگرو پاسوز نکنم خودمم سی سالمه تنبلی تخمدان دارم ارزومه مادر شم ولی نمیخوام خودخواهی کنم یه بچرو اسیر کنم هی میگه کم میکنم ترک میکنم ولی من هیچ ترک کردنی ازش ندیدم
همینم درک نمیکنم . چرا آدمایی که تو خانواده ی خوب بزرگ شدن مشکلات روحی دارن ؟ همسرت رو نمیدونم ولی خود تو خانواده ی آروم و پیوسته ای داشتی . پدر مادر خوبی داشتی . تو سعی کن تحملت رو بیشتر کنی مارال جان . قدر زندگیت رو بدون . من تنش زیاد داشتم تو خانواده م از بچگی م . من دعواهای پدر مادرم رو دیدم کتک خوردن مادرم رو دیدم تو سن شش سالگی . تو که این چیزا رو ندیدی مارال . نذار بچه هات حتی حس کنن شما تنش دارین .
