من سنتی ازدواج کردم. ولی اون ملاکهایی که خیلی برام مهم بود و طرفم نداشت.
ولی کلا هم زبونم بسته شد و یه جورایی امیدوار شدم خود به خود. هم اینکه چون یک سال قبلش یه خواستگارم و بیخود و بی جهت دوستم پروند ، ترسیده بودم. که اینم الکی بهم بخوره
و هرخواستگاری میومد یه جورایی بهم میخورد.
یا در مورد عروسمون ، هرچی میگفتیم که ملاکمون اینه و... آخرشم کسی شد که دقیقا دور بود از خواستمون . ولی اولش انگار به چشممون حور و پری بود !!!
خلاصه نمیتونم همش و جزء به جزء بگم . کلیتش همین بود