قبول دارم بعضی وقتا با حرف پدر و مادر یه سریا از چشممون میوفتن. مثلا خاله بعضی از فامیلامون همینطوری از چشمم افتادن. من حتی با طرفداری بیش از حد مامانم از بابام سر چیزای مسخخره. بابام از چشم افتاد
چقدر همه برعکس توعن
بیشتر پدر و مادر ها میانه رو رعایت نکردن. درواقع بنظرم به بچه هاشون یاد ندادن مستقل باشن و رو پای خودشون بایستن. حالا بعضیا مثل شما زیادی مراقب بودن یا بعضیا زیادی گیر دادن و اذیت کردن و نذاشتن بچه تجربه کنه
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
چقدر تو منی. منم همیشه ساکت بودم. میریختم تو خودم و الان همه شون بروز پیدا کردن وحشتناک. اونقری که روابط دوستانه موفق با همسن و سالام ندارم و درواقع ادم شادی اصلا نیستم. خیلی از کارارو بخاطر لجبازی باهاشون کردم و مهری که اونا بهم ندادن سعی کردم از بقیه بگیرم.
دلم برای خودم و تو شکست
دقیقا دقیقا منم همینطور شدم
نتونستم با هم سنام خیلی ارتباط بگیرم چون مثل اوتا دسترسی به یه سری چیزا نداشتم(به اصرار مامانم حتی اینترنت وای فای هم توی خونه ما نبود)
و اشتباهاتی انجام دادم چون دنبال محبت بودم
عزیز دلم مرسی از تاپیکت💔🫂
