واااااااااای چقدر شبیه گذشته منی ولی گلم خودش خواسته رفته مادر هرچقدرم بگه پسر نخواد نمیره من اینو مطمن هستم
یه روزی تو هم به روز من میرسی ازدواج میکنی همه از ذهنت میره ولی من حدود 2سال به بدترین شکل آب شدم شب عروسیش دختر عموم دعوت بود واااااااااای امان از اون شب خب اون که نمیدونست من میشناختمش وقتی تعریف کرد من فقط با زور خودم رو به دستشویی رسوندم تا حالم بد نشه
گذشت خداروشکز و الان میفهمم چه آدم عوضی بود بعدها فهمیدم عرق خور بوده قمار میکرده و هزار تا دوست دختر داشته که باهاشون رابطه جنسی داشته فک کن اینقدر موذی بود که من نفهمیده بودم بعدها تو دانشگاه فامیل نزدیکش گفت بهم
فقط دست خدا پشتم بود که گذشت و من سربلند شذم ولی اون.....