من یبار عاشق شدم ک شکست خوردم داغون شدم از درس و کنکور و ی شغل درست حسابی موندم این کل فوایدش بود ولی با دومی اولش در حد دوست بود ک بهش تمام جریان این شکستو اینارو گفتم گذشت بعد خوب شدیم و اومد خاستگاریم شد همسرم و نمیگم مرد بدیه ولی زندگیم اینجوری نشد که میخواستم
چون من عاشقش شدم این وسط و اون همون دوستانه برخورد میکرد و منو رفیق میدونست و این مدت ها اذیتم میکرد ک نمی تونستم هیچی هم بگم چون رفاقتمون رو دوست داشتم