چند دقیقه ی تمام گردنمو گرفته بود و گلومو فشار داد...
تا مرز مردن پیش رفتم و چشمام سیاهی رفت.
کاش کارو نیمه تمام ول نمیکرد،
هم من خلاص میشدم هم اون...
اینم از شانس بد منه که دلرحمیش بدموقعی گل کرد...🙂
«اگه هدفت رسیدن به چیزی باشه که با ذاتت در تضاده، همیشه شکست میخوری. هدفت باید این باشه که خودت باشی، که مثل خودت رفتار کنی و بهنظر برسی و فکر کنی، که حقیقیترین نسخهٔ خودت باشی. از خودت بودن استقبال کنی. تشویقش کنی. دوستش داشته باشی. برای رسیدن بهش سخت تلاش کنی. وقتی هم کسی مسخرهش میکنه یا بهش دهنکجی میکنه، محل نذاری. شایعات بیشترشون درواقع حسادتن و فقط ظاهرشون رو تغییر دادهن. سرت رو بنداز پایین. استقامتت رو حفظ کن. ادامه بده...»بریده ای از کتاب کتابخانه نیمه شب اثر مت هیگ
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
نه که خیلی خوش گذشت قراره جهنمم بریم 🚶♀️زندگی من انقدر پرایوته که اگه چیزی راجبم بفهمی میدونم دقیقا کی و کجا بهت گفته :)...ببخش تا روح پاک و ارومی داشته باشی نزار سیاهی دنیا روی قلبت لکه بندازه ..کاربری پنجممه 😑🤦♀️