من چندسال پیش،مجرد بودم،روزا تو خونه بیکار بودم همش میخوابیدم.خونمون دوبلکس بود،بعد صبحانه میومدم بالا در اتاقو میبستم و مبخوابیدم تا عصر
بعد هر اتفاقی میفتاد،هرچیزی میشدو تو خواب میدیدم و وقتی میرفتم پیش بقیه هرکی هرچی تعریف میکرد میگفتم میدونم،تو خواب میدیدم همه چیو
یه چندماهی اینجوری بودم