مشکلات زیاد برادر بزرگم ،مشکلات خیلی بیشتر برادر زادم ،مشکلات خیلی خیلی بیشتر بابام ،استرس هر روز و شبم به خاطر این سه نفر ،استرسی که مامانم بهم میده ساعت دوازده یک دو شب زنگ میزنه که آره برادر زادت هنوز نیومده خونه چون با پدر و مادرش قهر کرده فعلا با مادر و پدرم زندگی میکنه ،حسادت های شدید و آشکار جاریم که فکر میکنه غرق در خوشبختیم نمیدونه تو دلم چه خبره ،نگرانی بابت فرزندانم ،باور میکنی گاهی دلم برای خودم میسوزه 😔