امروز دلگیرم سالگرد خواهرمه قشنگ همون لحظه ها و همون حاا وهوا و ههمون غم تو دلمه انگار همین دیروز بود
بمیرم برات خدا خودش بغلت کنه
منم همینم ی حالی ام اصلا انقد غم نشسته تو دلم که احساس میکنم مردم
وای بخدا دقیقا من ...
فقط حفظ ظاهر میکنم جلو خانواده و فامیل
ازدواج دومم هم گند زدم
فقط مجبورم سکوت کنم
نه شرایط جدایی محدد دارم
ن حتی قهر کردن و رفتن خونه بابا
چون خودشون اوضاعشون افتضاحه
من
منم
منم سخت ترین روزای زندگیم رو دارم میگذرونم
من ،ولی ازبس خودمو قوی نشون دادم خستم ،دیگه کشش ندارم ولی مجبورم این راه رو برم،مشکلات خانواده رو دوش من سنگینی می کنه من فقط سی سالمه ولی از بچگی درد خانوادمو کشیدم
امروز همسرم صبح گفت خونه و حیاطو باهم تمیز کنیم بعد بریم بیرون یک دوری بزنیم منو پسرم خونه بودیم داشتیم تمیز میکردیم اونم اومد کلید ماشینشو برداشت رفت زنگ زدم ناهار چی درست کنم گفت نمیام جای دوستامم 💔فقط یک جمعه قرار بود بهمون اهمیت بده. پسرم ک اقد گریه کرد بریم بیرون تا گرفت خوابید 😭 دارم میمیرم از غصه چقد سخته متاهل باشی و احساس تنهایی کنی 💔البته همیشه همینه ولی نمیدونم چرا هر دفعه اینکارا رو میکنه قلبم درد میکنه انگار ک بار اولشه نمیدونم چرا عادی نشده ک براش مهم نیستیم💔💔💔
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
26 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
