شوهر منم اینجوریه فقط با این تفاوت که خواهرش قبلشه
کلا نمازشو به سمت اون میخونه و همش تو جمع میگه دوست دارم یبار با خواهرم برم مسافرت فقط
کلا هرچی ابجیش میگه آیه منزله است و باید انجام بشه
منم اولا خیلی گریه میکردم و بدم میومد الان دیگه برام مهم نیست به مشکل که میخوره میگم برو سراغ ابجیت حتی حرف هرجا رفتن میشه میگم برو با ابجیت
هروقت بهم میرسن من میرم یجا دیگه کلا سعی میکنم دور باشم نبینمشون