به خواهر کنکوریش گفت ایشالا پزشکی قبول شی زنداداشم منشیت میشه منم خیلی ناراحت شدم
تو ماشین گفتم اون چه حرفی بود زدی اونم خیلی عصبی شد گفت بخاطر حرفایه کوچیک همیشه دعوا راه میندازی و ناراحت میشی منو برد خونه بابام
شبشم باباشو فرستاد دنبالم فرداشم خودش اومد بخاطر بچم اومدم ولی خب خیلی خیلی ناراحت شدم گفتش که دوست ندارم 😭