هنوز بیست سالمم نشده... عکسهای سال های پیشمو نگاه می کنم دنبال تفاوت میگردم همش، احساس میکنم دیگه بیبی فیس نیستم، چشمام دیگه خوشحال نیستن... یه ساله درگیر مشکلات روحی ام الان نزدیک دو ماهه شبا تا دیر وقت شب زنده دارم... احساس میکنم اینا باعث شده پیر بشم...
جون ندارم برای ادامه زندگی...
هر جا این ماجرا stop بشه من راضیمممم
حال ادامه دادن ندارم😭😭
اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
آخه رشته خوبی که قبول نمیشم تهش بیکاریه دیگه البته مامانم قبول نمی کنه میگه یه لیسانس باید بگیری خودمم خجالت می کشم لیسانس بمونم... راستش انگیزه ندارم واسه هیچ رشته ای... از بس خونه موندم عادت کردم به تنبلی و رخوت
اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم