مادرم کلا حرف خودشه منو قبول نداره در ظاهر اوکیه ولی وقتی حرف دلشو میزنه میگه از من ک دخترشم راضی نیست و متاسفه و حتی بعضی وقتا میگع کاش دخترم نبودی پدرمم کلا کاری نمیکنع در حدی ک من در کارای کوچیک هم توقعی ازش ندارم چندتا خواهر برادر ک همش گریه روانی میکنن ادمو ی رفیق ک منو رفیق خودش نمیدونه در حالی ک من خودم خیلی وابسته اش بودم و فک میکردم اونم منو دوست خودش میدونه اوج بدبختی اونجاست ک ۲ هفته بعد کنکوره و من از استرس و اضطراب همه چی یادم رفته و دیگع چیزی نمیخونم انقدر اوضاعم خیطه ک گاه ۲ ماه یکبار پریود یا توی یک ماه ۲ بار پریود میشم از همه جا به بن بست خوردم
منی ک واقعا چیزی کم ندارم اشپزیم اوکیه قیافه ام خوشگله فقط جوش هورمونی دارم اندامم خوبه شایدم بخاطر اینکه خواستگار ندارم هعی صرفا جهت دردودل نوشتم