زیاد اجتماعی نبود بخاطر مدل تربیت شدنش اما خیلی خیلی خوب شد البته فقط تاثیر من نبود خودشم زمینه داشت
تیپش
غرور زیادش
فحشای زشتی که سرکار یاد گرفته بود
من ازدواجم تحمیلی بود تو سن ۱۴ سالگی
هیچ دخالتی توی انتخابم نداشتم
توی زندگی فهمیدم چقد ادم وحشتناکیه ولی راه برگشت هم نداشتم
چون شرایط خونه ی پدریم به مراتب بدتر بود
فقط یه چیزیو یادمهیبار که بشدت اذیتم کرد با بغض و آروم بهش گفتم من خیلی سختی کشیدم خیلی بی پناهم تو هم منو اذیت نکن پناه من باش اینقدر زندگیو بهم سخت نگیر من که الان جز تو کسیو ندارم بهش تکیه کنم،تو هم جز من الان کسیو نداری که هواتو داشته باشه،من که تمام تلاشمو میکنم باهات بسازم زندگیمونو،چرا منو از زندگی کردن سیر میکنی؟(اینارو با داد و فریاد نگفتم،عین گربه ی چکمه پوش مظلوم بازی درآوردم)😂
اون شب فهمیدم تو خلوت گریه کرده و فرداش که رفت سرکار بهم پیام داد منو ببخش قول میدم دیگه اذیتت نکنم و واقعا هم خیلی تلاش کرد برای زندگیمون
خودش اون چیزی بود که میخواستم نیاز به تغییر نبود فقط اوایل خیلی عصبی بود به مرور صبورتر شد نمیدونم عصبی بودنش تاثیر مامان باباش بود یا خودش چون دقیقا از زمانی که از خانوادش دورشد اروم شد مثلا میومد خونمون یه موقع میوه نداشتیم پشت سر غر میزد که وقتی از خواب بیدار میشم باید میوه بخورم چرا نیاوردی منم میگفتم میوه نداشتیم که نیاوردم در صورتیکه همین ادم تو خونه ما نمیذاشت مامانم غذا درست کنه خودش میرفت املت درست میکرد و الان بعد پنج سال میریم شمال خونه بابام توراه میگه نذاریا مامان زیاد تدارک ببینه هرچی ساده تر بهتر یا وسایل میخره میره بستنی میخره واسه همه میره کله پاچه میخره بخاطر هکین فکر میکنم تاثیرات خانوادش بوده و یکی از تغییراتم این بوده که جدیدا اصرار و دعوا نمیکنه سر خونه ننش رفتن تنها چیزی که هرکاری میکنم تغییر نمیکنه سیگار کشیدنش که بعد پنج سال به ستوه اومدم یه هفتست قسم خوردم تا ترک نکنه تا سرکوچم باهاش نمیرم و تحت هیچ شرایطی بچه دار نمیشم تا سیگار بذاره کنار
کدوم رفتارشو میخوای تغیر بدی ؟
ببین مثلا مادرش عادت داشت برای جلب توجه نامزدم و پدرنامزدم همش گریه کنه و ظرف بشکنه و... منم یبار گفتم خب چرا شما عادتش دادید به این کار ؟ چرا کاری میکنید که هر بار تکرار کنه ؟ مثلا میرفتن عین ظرفی که شکسته رو براش میخریدن 😐 یا نازشو میکشیدن بیخود
حتی فکر میکرد همه اینطورین م بمن میگفت تو رو خدا تو اینجوری نباش گفتم کار شما باعث شده مامانت اینجوری بشه
پس فردا من بیام برام اهمیتی نداره چون اندازه تو و بابات دوس ندارم مامانتو که ! این یه چیز طبیعیه ! پس از الان ترکشون بده بعد ها پیش عروسشون بد نشه و....
خلاصه قششششنگ از همه زوایا توضیح دادم بعد دفعه ی بعدش یه چیزیو شکوند نامزدم نه رفت جمع کنه شکسته هارو نه براش خرید شبیهشو !!! هیچ توجهی نکرده بود و به روی خودش نیاورده بود نامزدم 😂
بخدا که از اون موقع این رفتارشو ترک کرد😂😂😂 دیییییییگه چیزی نشکست
مستقل بودنشم خیلییی روش کار کردم زیاددد
حالا شما چیو میخوای تغیر بدی ؟
ببین نباید مستقیم بگی باید صبور باشی اروم اروم بگی مثلا من میگفتم مستقل بودن ادما برام خیلی مهمه اونم هر کاری میکرد نشون بده مستقله منم ازش الکی کلی تعریف میکردم بعد اینکه مثلا به مامانش خیلی توجه میکرد میگفتم ببین تو قراره ازدواج کنی مامانت میمونه و بابات تو با توجه بیش ازحد به مادرت اونو از بابات دورش کردی ! پس فردا اونا قرارع باهم باشن تو که میری سر زندگیت رابطه ی اونارو خوب کن با هم اگه واقعا پسر خوبی هستی براشون 😂
من فک میکنم همینجور ک روانشناسا میگن شمام از تحسین کردن همسرت نتیجه گرفتی وگرنه من وقتی میفهمم مادره داره ناز میکنه توضیح میدم ولی تو کتش نمیره فک میکنه عروس بدیم فعلا میخام زوم کنم رو تحسینش اگه بذاره اخلاقم خوب بمونه
ببین از مادرشوهرت بد نگو فکر میکنه حسادت میکنی
مثلا اگه میخوای بگی فلان رفتارشون بده بگو مامانت خیلی عروس دوسته قبول دارم که خوبه و فلان ( یکی دو تا اخلاق خوب بگو ) ولی مثلا اونروز رفتم خونشون به من کم محلی کرد نمیدونم از جایی دیگه ناراحت بود یا حالش خوب نبود ولی من واقعا ناراحت شدم
الکی دو تا اخلاق خوب بگو که فکر نکنه دوسش نداری
ببین اگه فکر کنه مادرشوهره رو دوسش نداری یا حسادت میکنه هرررر چی بگی اصلا گوش نمیکنه که حواسش جای دیگس اخرشم میگه چقدر غر میزنی حتما تقصیر خودته 😂😂
باید از در مظلومیت وارد بشی چون واقعا نتیجه میده
من مثلا مادر نامزدم مسافرت میرفت خونه پدرش شهر دیگه به نامزدم میگفتم امروز بهش زنگ زدی ؟ زنگ بزن حال مادرتو بپرس بالاخره مادره خوشحال میشه نامزدمم میگفت وای چه عروس خوبی گیرش اومده مادرشوهرت 😂😂😂
من فقط محبت کردم، خودش تغییر کرد. ترک سیگار
خیلی زیاد تحسینم جواب نمیده در حد معقولش باشه
مثلا خیلی خیلی زیاد از مادرشوهره تعریف نکنی که پس فردا چیزی گفتی بگه نخیرررر مادر من عالیه خودت همیشه میگفتی حالا یدفه فلان کرد شد بد ؟
سعی کن بدیاشونو بگی ولی نه با داد و اینا خیلی ریلکس مثلا بگو اره فلان حرفو به من زدن نه اینکه ناراحت بشما من بخاطر تو همه چیزو تحمل میکنم مادر تو برام عزیزه چون مادر توعه ! ولی خب تو دلم مونده بود ناراحت بودم نخواستم پیش مادر خواهر خودم بگم گفتم با تو حرف بزنم اروم بشم یکمم قربون صدقه چاشنیش کن 😂
بعدنا تو حرفات همش بگو تو تکیه گاهمی پشتو پناهمی میدونم بهترین زندگی رو برام میسازی میدونم همیشه پشت منی و ....
اگرم بحثی شد بگو بهش که من توقع دارم تو ازم حمایت کنی مادرت پدرتو داره اما من کیو دارم ؟ اگه توام پشتم نباشی به چیه این زندگی دل خوش کنم ؟
ببین یه نکته ی دیگه که واااااااااقعا تاثیر داره هرگز فراموش نکن که
بگی و بگذری ! الان این حرفایی که گفتم بگو و بگذر !!!!! بحث نکن سرش حرفت رو بگو و رد شو شوهرت میره تو فکر و حتما ذهنش درگیر میشه و با خودش بعدا فکر میکنه بهش
ولی اگه طولش بدی و بحث کنی درگیره بحثه میشه !
و اینکه حتی اگه اخلاقی رو نداره ولی میخوای داشته باشه رو بهش بگو داری و تحسینش کن !
مثلا تو جمع اگه بحثش شد یا پیش خودش بهش بگو من واقعا خداروشکر میکنم که تو انقدر ادم حمایتگری هستی انقدر همه جا پشت منی هر کاری خواستم انجام بدم همیشه تحسینم کردی و فلان
و تا یه کوچولو پشتتو گرفت هییییی بگو! بگو مرسی که طرف منو گرفتی نمیدونی چقدر خوشحال شدم بالاخره منم دلم به تو گرمه
تا یه کار خوب کرد تشویقش کن باعث میشه دوباره اون کارو بکنه تا از تو تشویق بگیره !!!!!! مردا بیشتر از دوست دارم و قربون صدقه رفتن به تشویق و تحسین علاقمندن !
تا ازشون تعریف کنی احساس قدرت میکنن
سعی کن زور نگی از در سیاست وارد شو
مردا دوست دارن قدرت اول رابطه داشن بفهمن یه چیزی حالت زور گویی داره رد میکنن
حتی اگه حرف حرف توعه همیشه الکی بگو حرف حرف شوهرمه یا مثلا من دوستام میگن بریم بیرون قرار مدارمو میذارم اوکیم میکنما 😂 بعد میام به نامزدم میگم دوستام گفتن بریم بیرون من گفتم اول باید از اقامون اجازه بگیرم 😂😂😂
نامزدمم جایی بخواد بره اول با من هماهنگ میکنه
