خوب عزیزم اول ببین اوضاع من چجوری
۱۱ سال ساختم و سوختم همه زندگیم دادم بهش ولی آدم نبود و اینکه من بچه نمیخاستم که جوری شده بود من هر چی می‌گفت باید بگم چشم مجبور شدم به خاطر آقا که پسر دوست داشت همه کاری کنم و اینکه آخر کار من باردار استراحت مطلق داغ پدر دیده رو بزنه که کارم پزشک قانونب برسه ؟
من بخاطر بچه هام میخام تکلیفم معلوم کنم مگه من قرار جدا بشم زندگی برای خودم کنم؟ من از زندگی خودم دارم می‌گذرم دیگه فقط میخام بچه هام تو این زندگی روانی نشن
من فکر نمیکنم کسی در حد خودم باشه ، با داغ بچه ای که سال ها منتظرش بودم هزار جور کتک و داستان داشتم که الان بعد از سه سال هنوز آثارش توو تنم هست توو راه رفتن و نشستن مشکل دارم و تا ابد خواهد موند ،بعد هم مدتی ولم کرد و .... وای نمیتونم حتی تعریف کنم چه بلاهایی سرم اومد ولی از خونم بیرون نرفتم و جلوی چشمش تا آخرین قدم طلاق پیش رفتم
منم با یک آدم بی هیچ چیز ازدواج کردم خودم کار کردم و از پدر و مادرم آوردم ، شاغل شد خودشو جمع کرد تا صاحب ۴ تا چیز شد روانی شد ، ۱۰ سال اخلاق های گندشو تحمل کردم ، تنها رفتم مهمونی تنها رفتم دکتر بچمو به دندون کشیدم ، بعد از ای وی اف منفی باردار شدم عزیزکرده باعث شد بچه از دست بره و بعدش روزگارمو سیاه‌کرد اصلا نمی‌خوام بگم چه گه هایی خورد!!!
ولی در آخر وقتی دیدم پدر بهتر از ناپدری یا نگاه دایی و عمو و غریبه هست موندم و برای بچه هام نقاب شادی و نشاط زدم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
