سومی را ننوشتی مارکو
خب
سومی چی شد
سومی
دوست داییم بنده‌خدا عاشق یه زنی میشه و ازدواج میکنن!
بعد چند سال میبینه مردای محله از بقال و شقال تا نونوایی و در همسایه علنا فحشش میدن
وقتی از سرکار برمیگشته بره خونه مردای همسایه که میدیدنش زیر لبی میگفتن دی..وث و بیغیرت و قرم..ساق و ازین حرفا
این پسر شک میکنه به زنش
احتمالا مسائل دیگه ای هم بوده که شک میکنه
خلاصه تو خونه و موبایل زنه شنود کار میزاره میبینه بهههه بههههه
جیندرلا خانم از در و همسایه بگیررر تا میوه فروش محله رو میاره خونه!!!
وقتی که شوهرش خونه نبوده با مردا رفیق میشه میاوردتشون خونه و ادامه ماجرا...
این دوست داییم بنده خدا دیوونه میشه
به معنای واقعی کلمه فرو میریزه اون زنیکرو طلاق میده و خلاصه خیلی سخت دوباره به زندگی عادی برمیگرده امااا
با یه زن دیگه آشنا میشه
این زن زن نبود! فرشته بود!
با هم ازدواج میکنن و خیلی حال این مرد خوب میشه
ولی
ولی
به دو سال نمیکشه زنش سرطان میگیرا و از دنیا میره😭
این پسره بنده خداهم الان دیگه از دنیا بریده اعتقادشو به خدا به دین به همه چی از دست داده
اصلا عقلشم از دست داده
چرا تاپیک میزنید بعدش غیب می شید 🥲
چه جک و جونورایی به اسم زن پیدا میشن بخدا
با اینکه زنم ولی همیشه فکر میکنم اگر مرد بودم و دختری بازیم میداد، به ثانیه نکشیده از ذهن و قلبم میذاشتمش بیرون و سوت زنان میرفتم سراغ زندگیم. حتی براش یک قطره اشک هم نمیریختم. تعجب میکنم چجوری بعضی از پسرا اینقدر دلبسته یک دختر میشن و زندگیشون تحت تاثیر قرار میگیره. چیزی که زیاده دختر
