من اردیبهشت وارد اون خونه شدم هوا تقریبا داشت گرم میشد و تازه عروس بودم و لباس های باز میپوشیدم
خونه ی تازه تعمیر کرده و وسایل های نو
پر خونه م بچه عنکبوت بود طوری بود رو بدن م میفتاد میترسیدم با دست فوری میکشتم
دقت که کردم دیدم پر پارکینگ مون عنکبوته
یه روز جاروی حسابی در و دیوارش کشیدم سم پاشی کردم عنکبوت ها کم شدن
مادرشوهرم ادعا کرد من چشمم نمیبینه
اگه نه جاروش میکردم