2733
2734

سلام 

ایده تاپیکم رو از اون تاپیک گرفتم

من ده ساله ازدواج کردم

۸ سال طبقه ی بالای مادرشوهرم بودم

خونه ی دو طبقه ی ویلایی بود تو بهترین نقطه ی شهر

صبور باشید تایپ میکنم 

شمام خاطره ای دارید بگید

اینجا تبادل نظره اگه مخالف نظرم هستی ریپ نزن من فقط نظرمو گفتم حوصله ندارم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

مادرشوهر من اینقدددددررررر تمیز و منظم و کدبانوعه که روزی ۱۰۰۰۰ بار خدا رو شکر میکنم که توی ۱ ساختمون زندگی نمی کنیم چون من به شدت شلخته و بی نظم هستم  

به لحظه ای فکر می کنم🍁🍁🍁که بعد از هر بار اشک ریختن🍁🍁🍁صورتم را با دستان خودم پاک می کنم🍁🍁🍁خودم را مرتب می کنم 🍁🍁🍁و به زندگی ادامه می دهم🍁🍁🍁به گذرا بودن همان لحظه فکر می کنم 🍁🍁🍁و گذرا بودن مابقی اتفاقات زندگی 🍁🍁🍁و گذشتن عمری که از شما چه پنهان 🍁🍁🍁به فردایش هیچ اعتباری نیست🍁🍁🍁 و در همان لحظه نفسی می کشم🍁🍁🍁هر اتفاقی که نیاز به بخشش من دارد می بخشم 🍁🍁🍁و می گذارم در گذشته ام برای همیشه بماند🍁🍁🍁و ادامه لحظه های باقی را 🍁🍁🍁 نوش جان می کنم

من اردیبهشت وارد اون خونه شدم هوا تقریبا داشت گرم میشد و تازه عروس بودم و لباس های باز میپوشیدم

خونه ی تازه تعمیر کرده و وسایل های نو

پر خونه م بچه عنکبوت بود طوری بود رو بدن م میفتاد میترسیدم با دست فوری میکشتم

دقت که کردم دیدم پر پارکینگ مون عنکبوته

یه روز جاروی حسابی در و دیوارش کشیدم سم پاشی کردم عنکبوت ها کم شدن

مادرشوهرم ادعا کرد من چشمم نمیبینه 

اگه نه جاروش میکردم

اینجا تبادل نظره اگه مخالف نظرم هستی ریپ نزن من فقط نظرمو گفتم حوصله ندارم
مادرشوهر من اینقدددددررررر تمیز و منظم و کدبانوعه که روزی ۱۰۰۰۰ بار خدا رو شکر میکنم که توی ۱ ساختمو ...

مادرشوهر منم تا موقعی که خودش سرپا بود همیشه خونش مرتب بود مامان خودمم همینطور ولی من نسبت به همه اطرافیانم تو‌کار خونه تنبلی میکنم ولی مجبوری انجام میدم 

آشپزخونه ش چرررررررررب

همیشه چیزی سرخ میکرد در و پنجره باز نمیذاشت حداقل هوای تازه بیاد

تو اون ۸ سال یکبارم آشپزخونه ش رو نشست به دستمال اکتفا میکرد

یخچالش رو همیشه دستمال میکشید حتی واسه عیدم طبقاتش رو درنمیارد بشوره

اینجا تبادل نظره اگه مخالف نظرم هستی ریپ نزن من فقط نظرمو گفتم حوصله ندارم
مادرشوهر من اینقدددددررررر تمیز و منظم و کدبانوعه که روزی ۱۰۰۰۰ بار خدا رو شکر میکنم که توی ۱ ساختمو ...

این ظاهرش مرتبه ولی باطن ش کثیف مثلا لیوان آب میزنه

اینجا تبادل نظره اگه مخالف نظرم هستی ریپ نزن من فقط نظرمو گفتم حوصله ندارم
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687