سلام خانما
من تقریبا 5 ساله که عقد هستم، تو این 5 سال هزار تا اتفاق افتاد از خوب تا بد و خلاصه هم خوب گذشت هم بد گذشت
اما 40 روز دیگه عروسیمه و این دو ماه گذشته به طرز بدتری گذشت همش دارم لحظه شماری میکنم این دوران نحس تموم شه خسته شدمم از عقد از دخالت بی جای خانواده ها از اینکه نمیتونیم همو ببینیم همش دعوامون میشه مشکل خاصی هم با هم نداریم.خیلی خسته ام و با اینکه فقط 40 روز مونده به عروسیم اما امیدم از دست دادم خسته ام و دلم نمیخواد هیچ کاری کنم، این طبیعیه؟؟؟
همه میگن قلق شوهرت بلد نیستی ولی بلدم نمیتونم درست اجراش کنم از همه طرف تحت فشارم، فک میکنم جنم درست کردن زندگیمو ندارم زندگی جاریام می بینم حسرت میخورم از لحاظ مالی ازشون کمتر نیستیم خداروشکر ولی همینکه اونا اسوده تو خونه خودشونن و من اینجا میام خونه مادرشوهر مجبورم بمونم سختمه😭😭...
از این دوران عقد متنفرم چرا سر نمیشه بره،
همتون بگید دوران عقد بهتر یا بعد عروسی
چرا هر کار میکنم قلق شوهرم کامل نمیاد دستم،