من درکت میکنم..
چون یه روزی تو شرایط تو بودم.
اما بایکم تفاووت...
من بخاطر یه سری شرایط مجبور به طلاق شدم😕بعد هروقت حال هرکس بد میشد !! مبگفتن بخاطر تویه!!
خواهرام. مامانم و بابام..
البته خانوادم حق داشتن. نگرانم بودن..
اما حرفاشون برام خیلی سخت بود..
من بخاطر یه شرایطی طلاق گرفتم. از سرخوشی نبود..
.خیلی ناراحت میشدم..
الان ازدواج کردم و زندگیدم عالیه..
همون خواهرام درحسرت زندگی منن...
تو هم یعی کن انقدرررر خوشبخت بشی که بفهمن ،زندگی تو عالیه و دست بکشن ازت..
چرا باهاش اینقد مخالفن ؟🥺
خیلی رو اعصابه و شما خیلی محترمانه جواب دادی
اگر میتونی دیدن پدرت برو شاید مثل مادرت فکر و رفتار نکنه
اگر هم مثل مادرت برخورد کرد فعلا قطع رابطه کن یه وق خدای ناکرده این حرفها رو رابطه ت با شوهرت تاثیر نذاره
ببخشید ببخشید ببخشید اما مادر و پدرت نمونه ولدین سمی هستن
احترام نزاشتن به خاسته و انتخاب شما
کش دادن موضوعی که گزشته و تموم شده
مهم تر بودن حرف مردم از خوشحالی و خوشبختی فرزندشون
انداختن تقصیر های خودشون گردن شما
دادن احساس عزاب وجدان به شما
به زندگیت برش تا اخر عمر قرار نبوده پیش خانواده باشی همسر شماس که تا همقشع باهاتون میمونه اگر باهم خوشبختید همه توجه و تمرکزتون رو بزارید روی زندگی خودتون و کنار هم با شادی زندگی کنید
یه چیز بگم شاید الان همه بریزن سرم اما به نظرم گاهی خانواده هه هم نیاز دارن که ادب بشن تا حد و مرز خودشونو بفهمن شما دیگه خودت عاقل و بالغی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز