درحدی که هیچ کلاسی نذاره برین حتی مغازه. و خونه مادرتونم هر وقت اون اراده کنه باید برین چکار میکنین
به هیچ صراطی هم مستقیم نباشه
خب اينا رو قبل ازدواج يعني نمي دونستي؟!
من همین بودم اخرشمنم به هیچ صراطی مستقیم نشدم کار خودمو کردم چندبار دعوا کردیم عادت کرد
اصلا با همچين آدمي ازدواج نميكردم كه حالا بخوام فكر چاره باشم رسما از داعش بدتره همچين آدمي 😐😐😐
هيچي ديگه وظيفت هست تمكين كني! اول ازدواج اقايون يكم سخت گير تر هستن مخصوصا كه اگه دوست دختر و دوست پسر هم بوده باشيد كه بدتر
لج میکنم میرم بهش هم نمیگم رفتم خودش عادت میکنه. اوایل باید ازش اجازه میگرفتم و نمیذاشت و ... الان میرم بعد بهش میگم رفتم خیلی وقتا هم نمیگم
شوهرخواهر من دقیقا اینجوریه. بعد چندسال هنوز خواهر من اجازه نداره بدون اون جایی بره. بارها مادرم میگه مثل فرشته که خودش گاهی تو روز میاد سر میزنه و میره توهم بیا، ولی خواهرم نمیاد.
البته در عوض شوهرشم خیلی هواشو داره و خواسته هاش رو عملی میکنه. و انگار جدیدا داره بهتر میشه.
لج نکنی و یه مدت با دلش راه بیای امید به بهتر شدن هست
نه مادوست نبودیم ولی خب نمیشناختم اخلاقشو زورگوه نمیشه دعوا کرد باهاش
سخته خوب ادم احساس زندانی بودن بهش دست میده..ولی دیدتو عوض کن شاید به خاطر امنیت خودتته
اگه بری و بهش نگی چی؟
سه ساله عوض نشده
دقیقا همینجوریه
با خودش میرم
اگه در اين حد گير باشه توجه نميكنم به حرفش از قصد جلو چشمش ميرم بيرون چكار ميخواد بكنه مگه نميكشتم كه
اگه برم و بهش نگم دعوامون میشع شدیددددددددد
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
