چهره خوشگلی و موقعیت خوبی دارم از هر نظر
مامانم از بچگی دنبال شوهر دادن من بوده
منم خواستگاری عالی داشتم ولی خب قسمت نشد
تا اینکه الان رسیدم به ۲۳ سالگی دختر خاله های مامانم ازدواج کردن شب و روز میکوبوند تو سرم 😭که ترشیدی و اینا و اونا زبل بودن پسر خوب تور کردن 😭😭😭😭منم تا حالا دوس پسر نداشتم
یکی بهم پیشنهاد دادتو دانشگاه موقعیت مالی خوبی داشت یعنی اینجوری نشون میداد
به هوای موقعیت رفتم جلو ولی کم کم رابطه عمیق تر شدو ایشون الان وابسته من شده خیلی دوستم داره
ولی من همچنان دارم جلوش نقش بازی میکنم ولی ته دلم علاقه قلبی نیست ولی خب میخوام به پاش بشینم از سر دلسوزی
حالا مامانم که هی گیر میداد میگفت میترشی برو پسر پیدا کن اول گفت آفرین حالا میگه به درد نمیخوره
چه کنم😭😭😭😭
خواستگار خوب هم اومده
الان نمیدونم چه کنم😭
اون میخواد بره سربازی باید صبر کنم
بی احترامی به قومیتی نمیکنم ولی ایشون لر هستن و خیلی تعصبی که اگه زن من نشی نمیزارم تو این جهان زندگی کنی
حالا دیگه میخوام خودمو راحت کنم بکشم😭