سلام خانوما
دیشب افطاری خونه مادرشوهرم بودیم.۲ تا جاریم با یدونه خواهرشوهرمم بودن.تو سفره شوهرم اول واس خودش میکشید پلو رو و نوشابه رو بعد میدید من و پسرم همینجوری منتظر موندیم برا ماهم بعدا میکشید.خلاصه میخام بگم شوهرم خانوادشو میبینه یا میخاد بگ زن ذلیل نیستم یا هم ک کلا حواسش بهم نیس کم توجهی میکنه.مثلا دیشب بعد شام دور هم جمع شدیم ب دختر جاریم ک ۱۸ سالشه ژله درست کرده بود میخوردیم گف وای چ خوبه بلدی واس تولد پسرمون درست کنی بیاری وای منو بگو خشکم زد تو جام.تو دلم گفتم آخه مگ باهم حرف زدیم مگه تولد میخایم بگیریم کلا سرخود شده بود.
یا مثلا به خواهر برادراش میگف کجا بریم عید فطر بریم تهران؟بعد اونا ک راضی میشدن رو میکرد بهم میگف خب تو چی میگی (تو چی میگی هم ینی بگو راضیم اگ بگی نیستم من ضایت میکنم)منم گفتم خب مسافرته باید فک کنم بهش همینجوری یهویی نمیشه بعد پیش همه گف اررررره من میدونم چی میگی زود باش بگو میری یا نه فکر کردن نمیخاد.بعد برادرشوهرم گف بابا چیزی نگف ک زنداداش گف باید فک کنم حق داره بعد اینم میگ نههههه داداش تو نمیدونی من فک کنم ینی چی ینی من نمیام از خانوادت بدم میاد😐منوووووو بگووووو انگاری یه پارچ آب داغ ریختن سرم همینجوری موندم🫥
وای انگاری دلم میخاس گریه کنم.رفتم نشستم اونور دی تابلو نکردم خودمو با پسرم مشغول کردم خودمو.بعدش اومدیم خونه گفتم چرا جو گرفته بود تو رو تو بهم اینجا بی احترامی میکنی من باهات میام مگه مسافرت میگ تو نگران نباش خانواده من با اخلاق گند تو مسافرت نمیان.دیگ موندم چچی بگم.از دیشب باهاش دعوا میکنم حرف تو گوشش نمیره اگ تاپیک های قبلیمم بخونین من باهاش هر هفته دعوا دارم سر اینجور چیزا .خودشو خیلی منطقی نشون میده ولی اصلا نیس دیشب من یه پسر ۹ ساله میدیدم تا ۳۹ ساله واقعا.الان باهاش حرف زدم گفتم دیگ تحمل ندارم بریم پیش ی مشاور اون ب حرفمون گوش کنه میگ اره بریم خبر دارین قیمت مشاوره یا همون زوج درمانگر چقد و اینک زمان چقد؟؟؟؟پسرممم افسرده شده دیگ😔بهش میگم بابا مگ با من حرف زدی راجب تولد ک میخایم بگیریم یا نه ک میگفتی ژلشو درست کنن میگ من یه حرفیو پروندم حالا کیه درست کنه😒😐😑اینجوری منو میسوزونه. بعد خیطم شد به جاریم میگ دیشب تولد میگیرین واس دخترتون اونم گف هنوز تصمیم نگرفتیم قشنگ گوه کرد اینو.چیکار کنم الان خابه میخام بعد بیدار شدنش مفصل باهاش حرف بزنم تو کاغذ حساسیت های همو بنویسیم امضا کنیم تا چ میدونم یادمون باشه لااقل بنظرتون درست؟یا مثلا دیشب من روی مبل بودم این زمین پشتش ب مبل و من بود با احترام گفتم عزیزم میشه پشتتو بهم نکنی اینوری بشینی پیش همه میگ ن توروخدا من اونجوری راحت نیستم تو بیا بشین پیش من😐ینی من کلاااا دیشب صورتم این شکلی بود😐بخدا تو خونه اینجوری نیس اونارو میبینه البته وقتایی ک بهش میسپرم میگم بهم توجه کن پیش اونا عمل میکنه ولی اگ نگم اینجوری میکنه چیکار کنم