امروز اومد خونه ما
عقد هستن
هنوز خیلی نگذشته از اولشم معلوم بود پسره یه احمق به تمام معناست
خیلی پدرش خواست جلوشو بگیره ولی نشد داستانش مفصله بخوام بگم حوصلتون سر میره
بعد دعوا که کردن تا دوستم خواسته حرف بزنه بهش گفته ناقص العقل پریودی که در ماه چند روز دیوونه ای
گفته دهنتو ببند دیوونه ناقص العقل
وقتی هم که برن خونشون گفته نمیذارم از خونه بری بیرون که هار بشی
میگم طلاق بگیر میگه نه
نمیدونم این دختره عقلشو از دست داده یا چی