همه چی از ی روزی بود ک من هوس کنم ی گپی برم رفتم شروع کردم چت کردن حرف زدن اونجا ی پسری بود هیچی ازش نمیدونستم جز اسمش حتی نمیدونستم مال کجاست چجور پسریه
شوخی ب شوخی داشتیم حرف میزدیم یهو گفتم من بابای مجازی میخوام😂هیچ پسره گف من بابات میشمو اینا رفتیم پیوی حرف زدیم هردومون هم قصدمون فقط ی چت ساده بود
چند روز گذشت تا اینکه ی نفر اومد بهم پیام دادو حرفای مشکوکی زد اینارو ب پسره نشون دادم گفتم این اینجوری گفته یهو پسره گف چن روزه زیر نظرت دارم از اخلاقو منطقت خوشم اومده اگه اجازه بدی میخوام با خوانوادم بیام😐😂میدونین که تو اون وضعیت تنها واکنشم دهن بازم بود😂😂😂
گفتم جااااان؟ گف ک الانم از تو خوشم اومده😂
اولین بارمم ک بود تو شوک بودم هیچ حرف زدیمو اینا وقتی اومد اونقد ذوق داشتم اصن از اتاق بیرون نزدم روز خواستگاری ی چایی دادمو فرار کردم تو اتاق😂😂😂😂
دیشب بهم گفت ب خودم قول دادم اگر از دختری خوشم اومد از دستش ندم ب دستش بیارم حالام هیچی نمیتونه جلومو بگیره اگه خودت بخوای داخل شرط بندی خدمو دنیا تورو میبرمت😂
خلاصه شدیم دوتا رفیق عاشق
