2733
2739
عنوان

من و همسرم (همسرداری)

| مشاهده متن کامل بحث + 92388 بازدید | 4149 پست


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

با سلام.

خیلی خیلی خوشحالم بااین مبحث اشنا شدم.خواهش میکنم لطف کنید کارشناس های عزیز جناب منو هم بدید.

هشت ساله ازدواج کردم .۲۹ سالمه و همسرم ۳۴ساله و یه پسر دوساله دارم.شوهرم تک پسره و آخرین بچه.ولی من فرزند اولم.اززمانی از شناختمش اخلاقش طوریه که جرو بحث که میکنیم قهر میکنه و سکوت میکنه فرقی هم نمیکنه طرف مقابلش کی باشه اولین بار که تو دوران عقد قهر کرد خواهرش که الهی خیر نبینه گفت که تو برو جلو که عزیز بشی منم چندبار رفتم واسه آشتی و این شد که همش من پیش قدم بشم واسه آشتی حتی اگه خودش مقصر باشه.تواین چندساله تا از کسی خوشش نمیومد قطع ارتباط میکرد ولی خوب من کاملا آدم اهل رفت وآمد هستم ولی باز به خاطر حفظ زندگیم گفتم خوب میشه به مرور .تااینکه سه ساله با خواهرم قهره و یه ساله به خاطر یه حرف الکی بهونه و کرد و اصلا خونه مادرم نیومد.چندبار مادرم زنگ زد بهش که بیا کینه رو بزار کنار و باهم خوب باشیم وازبین کلی تماس مادرم سه چهار تا جواب داد و نیومد.این در حالیه که وقتی طرف مقابل هم پاپیش نمیزاره شوهرم بیشتر خودشو عقب می کشه.وقتی میام باهاش حرف بزنم سکوت میکنه سکوت جواب نمیده تاحدی که اشکم و درمیاره حتی تا قبل تولد پسرم خودمو میزدم که چرا قهر میکنی بیل حرف بزن ولی فایده نداشت الان سه ساله دیگه نه گریه میکنم و نه خودمو میزنم جز یک یا دوبار.واینم بگم بااینکه باخانواده رفت وآمد نداره ولی من اصلا تلافی نکردم و احترام خانواده اش رو داشتم ولی گهگاهی ناراحتی مو به خودش می گفتم ولی اون میگفت کاری نداشته باش تو تنها برو سر بزن بهشون.حتی وقتی خانواده ام میومدن خونمون یه گوشه می شینه و تی وی میبینه حتی جلوی خانواده اش هم به خانواده ام احترام نمیزاره درحالی که خدایی نه دخالتی دارن خانواده ام نه کاری به کار دارن.ولی خانواده ی خودش افتضاح روزی ده بار تلفنی باهم حرف میزنن آمار همه چی رو بهم میدن.

البته اینو بگم شوهرم آدم پاکی هست و مسئولیت پذیره و سالمه.و رفتارها ش در این حد نبود که بچه دار شدم.و من بهترین دوران بارداری رو داشتم شوهرم خیلی خوب بامن و باهام.حتی رفتارش هم تقریبا با خانواده ام خوب بود.

ولی بعد از زایمانم دوماه بعدش پدرش فوت کرد و از اون زمان رفتارش خیلی بد شده باخانواده آن که خیلی بد شد.و به مرور رابطه اش بامن سرد شد تو این مدت کارش عوض شد و خیلی  مشغله اش زیاد شد و یواش یواش از من دور شد حتی تو این دوسال شاید ما هر یکی دوماه رابطه جنسی  داشتیم.

و من تا سالگرد پدرش مراعات کردم تقریبا.

گفتم بعد ارسال خوب میشه که یه ماه خوب شد حتی جلوی همه ی خانواده اش گفت که من خیلی خانومم رو اذیت کرد م و اون واقعا منو تحمل کرده.ولی بعد از یه ماه دوباره همون شد کم حوصله بهونه گیر بی میل به رابطه 


 

ببخشید طولانی شد.

تااینکه من که اکثر نیازهای بی پاسخ مونده بود.داشتم دچار افسردگی میشدم‌

تااینکه دوماه پیش سر یه موضوعی بحث مون شد و اون مثل دفعه های قبل دست روی من بلند کرد و فحش داد  الان دو ماهه قهر کرده و من تمام کارای خونه رو انجام میدم ولی اون نه حرفی میزنه هیچی حتی از سرکارزنگ نمی نه خونه درحالی که به مادر خواهرش هرروز زنگ میزنه و چندبار گفتم بیا بریم؟ مشاوره نمیاد اصلا حتی دیکه تو این دوماه پول هم نداده بهم و کاملا مثل دوتا هم اطاقی داریم زندگی میکنم بهش میگم این کا زندگی نمیشه میگه میخوای بمون نمیخوای برو

حرف هیچ کسی رو هم گوش نمیکنه.

حالا من موندم توروخدا چکارکنم 

تازه بهم گفت یه کاری میکنم به التماسم بی وفای

راستی اینم بگم وقتی شوهرم یه سالش بوده حالا یا کمتر یا بیشتر پدر مادرش متارکه میکنن و همسرم با پدرش و نامادری اش زندگی میکنن و بعد از دو سه سال دوباره رجوع میکنن.و اینو شوهرم نمی دونست.

توی جروبحث مون وقتی هی حرف از جدایی زد و اینکه بچه رو میگیرم ازت منم گفتم تو مثل پدر مادرت نباش نزار اتفاقی که برای خودت افتاده برای پسرت هم بیفته.

حالا به جای حل مشکل زندگی فقط گیر داده که ببینه کی این حرف به من گفته.

راستی درمورد خانواده ام شوهرم نمیزاره من باهاشون جایی برم حتی نمیزاره سوار ماشینشون بشم .حالا توروخدا یه راهنمای بکنید منو 

فقط به خاطر پسرم میخان ببینم راهی هست برای نجات زندگیم.

2728
هیچ کسی نیست ؟؟؟؟

سلام ببخش عزيزم ولي حتما برو مشاوره حتي تلفني ميتوني مشاوره غير حضوري بگيري از خط ثابت كه هزينه اش روي تلفن محاسبه ميشه، توي نت بزن مشاوره تلفني شمارش مياد، نذار زندگيت خراب بشه و مطمين باش راه حل داره ، موفق باشي عزيزم 

فاالله خير الحافظا🙏 و هو الرحم الرحمين 🙏
سلام ببخش عزيزم ولي حتما برو مشاوره حتي تلفني ميتوني مشاوره غير حضوري بگيري از خط ثابت كه هزينه اش ر ...

رفتم مشاوره میگه حتما باید شوهرت بیاد.

حتی زنگ زدم دکتر حبشی گفت باید باید بدید مشاوره ولی نمیادد

رفتم مشاوره میگه حتما باید شوهرت بیاد. حتی زنگ زدم دکتر حبشی گفت باید باید بدید مشاوره ولی نمیادد

يه جوري با به ترفندي راضيش كن ، أصلا بگو افسرده شدي يا مثلا خودت ي مشكلي داري كه راضي بشه و بياد، تلفني راهنمايي بگير ، خيلي خوب راهنمايي ميكنن 

فاالله خير الحافظا🙏 و هو الرحم الرحمين 🙏
2738

سلام . وقتتون بخیر من 26 سالمه وخانه دار هستم دو ساله ازدواج کردم .همسرم 33 سالشونه و تحصیل کرده هستیم هردو . اما من به شدت احساس افسردگی میکنم .همسرم از بیان احساساتش خود داری میکنه . اصلا از کلمات محبت امیز استفاده نمیکنه . به هیچ وجه حتی دوستت دارم هم بکار نمیبره . من اوایل زندگی خیلی تلاش میکردم یه زن ایده ال باشم حتی پیگیر ادامه تحصیل یا کار هم نشدم تا بتونم بیشتر به خونه و خانواده برسم اما از این شرایط بشدت رنج میبرم. بارها بهش گفتم و حتی خودم این کارو کردم . ایشون فکر میکنه مردی که کار میکنه و مایحتاج خانواده رو تامین میکنه مصداق دقیق دوست داشتنه . در صورتی که من محبتشو نسبت به خانوادش میبینم . من فوق العاده احساساتی هستم و برام کلمات خیلی بیشتر از یه کادو مادی ارزش داره . وقتی این بی تفاوتی رو میبینم سریع گریه میگیره یا بشدت عصبی میشم تو اون لحظه فقط دوست دارم تنها باشم.شور و حرارت و انرژی اوایل زندگیمو کاملا از دست دادم . درصورتی که همسرم تو دوران نامزدی اینجوری نبود و ابراز احساسات میکرد . ممنون میشم راهنماییم کنید 

باسلام...من دیشب یه پیام  خوندم مبنی براینکه اگه از شوهرتون پرسیدین موقع غرق شدن منو نجات میدین یا مادرتون گفت مادرم ناراحت نشین خودتون شنا یاد بگیرین این رو همسرمم هم خونده بود.....من با شوخی از همسرم پرسیدم تو چکار میکنی در کمال ناباوری گفت تورو نجات میدم ...گفتم چرا؟؟؟؟؟چرا مادرتو نجات نمیدی؟گفتم جدی میگی گفت آره تورو نجات میدم گفتم یعنی منو بیشتر دوست داری گفت نه که مادرمو دوست نداشته باشم اصلا موضوع این نیست که کی رو بیشتر دوست دارم ...دلیلشو نمیگم بهت... من از جواب همسرم خوشحال نیستم حس میکنم خیلی به همه چیز منطقی نگاه میکنه...حس میکنم منو خیلی منطقی دوست داره منو فرشته نجات زندگی خودش میدونه اینو اوایل ازدواجون بهم گفت...خیلی دوست داشته ازدواج بکنه ولی از نظر مالی حمایت خانواده رو نداشته وفکر میکرد هبا این اوضاع مالی کسی قبول نکنه باهاش ازدواج کنه من شاغل بودم ویه خانواده خداروشکر حامی وهمسرم خاستگاری کرد قبول کردم خداروشکر الان زندگی رو باهم ساختیم(الان حقوق همسرم خیلی بیشتر از منه)اماحس خوبی ندارم میشه منو راهنمایی کنین که من باید واکنشم چی باشه ؟نگرانی من اصلا معنی داره؟ واین رو بگم مادرشون بشدت مادر منطقی وسختگیری بودن در بچگی...وهمسرم بگفته خودش بعد از ازدواج خیلی بیشتر بهشون توجه میکنه وروابطشون خیلی بهتر شده ...

همه راهها گشوده است...معجزه از پس معجزه باز نمی ایستد ازآسمان برسرم خیروثروت میبارد...خدایا سپاسگزارم

سلام دوستان 

جناب صدیق منش و بنده که پاسخگوی سوالات شما در این تاپیک بودیم بیشتر تمرکزمان در بخش کلینیک می باشد و همان طور که بارها در این تاپیک نوشته شده هدف ارتباط شما با کاربران هست 

اگر سوالی از کارشناسان دارید در بخش کلینیک بپرسید وهمان سوال را میتوانید اینجا با کاربران در میان بگذارید 

باسلام...من دیشب یه پیام  خوندم مبنی براینکه اگه از شوهرتون پرسیدین موقع غرق شدن منو نجات میدین ...

این سوال  در بخش کلینیک پرسیده و  کارشناسان بخش کلینیک پاسخ داده اند 


که در ادامه پاسخ را در این قسمت میگذارم

خوشحالم که دل مشغولی خودتون رو با من در میان گذاشتین


به نظرم شما خانم فهمیده ای هستین و درک شما تو زندگی و شرایط مختلف خیلی خوبه و این بهترین چیزی هست که یک زن به عنوان یک خانم در خونه میتونه داشته باشه و زندگی رو مدیریت کنه 


همه ما میدونیم که خانم ها میتونن زندگی رو سر و سامان بدهند

 

اما عزیز اگر شما با همین چند دقیقه گفتگویی که راجع به غرق شدن کردین به این نتیجه رسیدی که باید بهت بگم به احتمال زیاد همسرتون خواسته شما رو خوشحال کنه و در شما احساس حسادت ایجاد نکنه


اما اگر همیشه همین طور هستند میتونه نشون دهنده علاقه زیادش به شما باشه 


از طرفی شاید رابطه خوبی با مادرشون ندارن و احساس کردند کسی که نمیتونن بدون اون زندگی کنن شما هستین

از طرف دیگه همیشه این جور انتخاب ها باعث تعارض میشه شما با خودت فکر کن برعکس این داستان پیش بیاد اون موقع چیکار میکنی

مسلم هست که یک آدم طبیعی هم مادرش رو دوست داره و هم همسرش رو

پس در کل میتونم بهت سه تا نکته بگم



اول اینکه هیج زمان تو زندگی از یک جمله و یک کلمه یا رفتار مثلا یک شب و دو شب که مطابق میل شما نبوده دلخور نشین و هی برای خودتون یادآوری نکنین ،همسرتون رو در مجموع ببینین به جز جز رفتارها دقت بیش از حد نشون ندین


دو اینکه هیچ موقع سوالها و بحث های جنجالی نکنین ،یک سری مسایل مثل همین موضوعی که فرمودین از هر طرف بهش نگاه کنی نمیتونی جواب مناسبی بدی


سه اینکه تل گرام و سایر فضا ها برای سرگرمی و تبادل اطلاعات و... هست و همیشه همه چیز توی اون درست و صد در صد نیست

از تل گرام تو زندگی یک کوه نسازید خیلی وقتها تست ها یا چیز هایی که پر میشه تو این جور جاها ریشه و بنیاد علمی و دقیقی ندارن


در آخر هم خدمتتون عرض کنم مردها منطقی هستند و این خیلی خوبه و درستش همینه 


حتما ایشون هم شما رو به حد کفایت دوست دارند هم مادرشون رو 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687