برادرزادم امروز تولد ۲ سالگیش بود مریضه همون ویروسه که توی دهن پر از آفت میشه غذا نمیتونه درست بخوره امروز ظهر رفته بودیم سربزنیم به زنداداشم گفتم شب یه کیک میگیریم میایم شاید حال و هواش عوض بشه گفتم تدارک شام نبین باهم تعارف نداریم حاضری میخوریم. مامانم عصر گفت حوصلم نیست گفتم حوصلم نیست دلیل نمیشه امروز تولدشه چون مریضم هست اینکارو کنیم حال و هواش عوض بشه.مامانمم کلی داد و بیداد و جیغ که چرا گفتی حالا مگه بچه میفهمه تولدش امروزه و فلان حوصلم نیست بچه هم حالش خوب نیست نمیریم.منم چون گفتم شاید بریم حال و هواش عوض بشه گفتم نه دیگه میریم زنداداشمم زنگ زد گفت تدارک یه شام ساده دیدم شام نخورید.خلاصه آخر رفتیم حالا درسته بچه بیحال بود یکم و نخندید ولی با کیک کلی خوشحال شد حداقل باعث شد یکساعتی سرحال باشه غُر نزنه ولی جیغ و دادای مامانم آسیب بدی زده اصلا جاش درررررد میکنه🥲🥲💔💔
چون من قصدم خوشحال کردن برادرزادم بود نه که بخام آدم گیری باشم
چه عمه مهربونی
عزیزم ناراحت نباش همین که اون کوچولو و خوشحال کردی خدا حال دلت و خوب میکنه
ازون عمه دوست داشتنی هایی😍
عزیز دل منی شما عمه ی مهربون 😘❤️❤️❤️مامانت شاید حوصله نداشته به هردلیلی ، به انرژی مثبتی که ازخوشحالی نی نی گرفتی توجه کن
چ کار خوبی کردی بیخیال حرفای مامانت باش
چه عمه مهربونی😍 اشکال نداره از مامانت دلخور نشو شاید اونم سرحال نبوده حال مهمونی نداشته
هیچ کس تو دنیا مثل پدر و مادر نمیشه
اخی عزیزم چه کار قشنگی کردی الان خوشحال باش داشتم میخوندم همش ناراحت بودم نکنه مامانت اخر نزاشته برین ولی خب خداروشکر مقاومت تو بیشتر بود ودستت درد نکنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
