اول اینکه راجب خودم بگم من شاغلم تحصیل کرده ام و خودم ی دختر بر رو داری هستم تو این مدت با اینکه شوهر دارم دو جا مجلس رفتم برام خواستگار پیدا شد حتی صاحب کارخونه ای که اونجا مشغول ب کار هستم بدون خیچ منظوری بهم گف که من قیافتو خیلی دوس دارم خاص تو ی کارخونه معتبرصنایع غذایی کار میکنم و سمت دارم ولی نمیدونم زمانی که با شوهرم میرم مهمونی یا با دوستای همسرم رفت امد میکنم نمیدونم چرا پیش خودم فک میکنم الان ممکن شوهرم از ایشون خوشش بیاد یا منو تو ذهنش مقایسه کنه و دومین مشگلی که دارم اینه که دوس دارم شوهرم بهم توجه کنه تو جمع حتی این موضوع رو به ایشون گفتم ولی از اونجایی که کلا رو همچین مودی نیست زمانی که ی مهمونی میریم میبینم با کسی بگو بخند میکنه و منو نمیبینه حس پوچی بهم دست میده حتی از اینکه همسرم تو جمع به خونوادش و خواهرش یا مادرش صمیمی برخورد کنه حرص میخورم و کلم داغ میکنه نمیدونم چرا انقد حسودم اینم بگم که همسرم تو جمع زیاد صیمی باهام برخورد نمیگنه و خوشش نمیاد از اینجور رفتارا تو جمع سعی میکنه کاملا جدی و کوتاه باهام حرف بزنه منم همش رفتاری که شوهرم تو جمع باخونوادش داره با رفتاری ک با من داره مقایسه میکنم و برام کابوسه نمیدونم چیکار کنم
حق داری ک ازش انتظار داشته باشی...
ولی معمولا زیاد بهش بگی بیشتر ازت دور میشه
روانشناس برو
زودتر افکارت رو درست کن
تازه ازدواج کردی؟
عقده ی چیزیو داری انگار؟
هم شما زیاد حساسی بنظرم و هم شوهرتم مقصره ک تحویلتون نمیگیره تو جمع
فقط وفقط زاییده ذهن خودته
چرا عزت نفس نداری
کسی ترکت کرده ؟
عزیزم خودت تو ذهنت شوهرتو با دیگران مقایسه میکنی؟شاید باز خورد افکار خودته
منم قبلن اینجوری بودم حساس نباش عزیزم،مرد قرارنیست تو جمع رفتارش مث توخونه باشه ک تنهایی باهمید،سعی کن یکم خودتو باورداشته باشی بزارشوهرت دنبال تو باشه،توجمع براخودت خوش بگذرون چرااینقدر خودتو اذیت میکنی؟؟؟
عزیزم تو یه چیزی تو ذهنت ساختی و باهاش بازی میکنی ، این اشتباهه ، ادمها تک بعدی نیستن خانواده دارن علائق دارن انتخاب میکنن ، حد و حدود دارن و ...
اتفاقا همسرت درست رفتار میکنه ، دونفره هاتون رو جلو جمع بروز ندین بعدا میفهمی چرا
رو خودت و واقعیتها کار کن
ارسال نظر شما
