تو مدرسه مدیر لپمو کشید یبارم سر امتحان معلم دینی اومد لپم رو کشید بهم لبخند زد دیروز هم یه گوشه نشسته بودم معاونمون که باهاش خیلی صمیمیم یدفعه اومد دو دستی لپم رو کشید رفت بچه نیستم که سال دوازدهمیم یا تو فامیل هر وقت با یکی رو در رو میشه مثل عمو، عمه و زندایی، زن عمو یا فامیل دور لپم میان میکشن خداوکیلی بچه نیستم نمیدونم چرا حس خیلی بدی میگیرم ۱۷ سالمم هست