عزیزم منم عروس شهر غریب هستم
کسیو ندارم اینجا
ولی هیچ جا هم نمیرم
با خانواده شوهرم قطع رابطه کردم چون احترام حالیشون نبود شوهرمم گفت دیگه نه بیاین خونه ما نه ما بیایم خونه شما
خودم تو خونه مشغول خودم هستم
گربه خریدم با اون مشغولم
شغلمم آوردم تو خونه تا همسرم از سرکار بیاد کار میکنم
ما شهر بزرگی هستیم هر روز بخوام میتونم هر جا برم همه چی داره سهرمون
ولی اگه میبینی افسرده شدی خودت تو خونه خودتو سرگرم کن