خیر سرم زایمانم نزدیکه ، همه بعدش میرن خونه مادرشون ، حالا شوهر من گیر داده نه باید بریم خونه خودمون که مادرم بیاد بمونه راحت باشه ،حالا خونه مادرش کلا چهل دقیقه تفاوت داره ها اما از ذات دهاتیشون شب باید هرجا میرن بخوابن ، بهش میگم اگر بخاطر نوش و...میاد خب اصن من میام خونه مادرت که هم اون راحت باشه هم نوش ببینه ، به گوش مادرش رسید دو تا بلیط گرفت با شوهرش برن مسافرت که نباشن من بعد زایمان برم اونجا ، اما برگشتش دقیقا برا فردا زایمانم فیکس کرد و گفته مستقیم میام بیمارستان و بعدم خونتون ،بهش میگم من جلو بابات موعذب میشم خونه بعدم نیاز به خلوت و استراحت دارم مادرت بیاد ببینه بیمارستان بچرو سه چهار روز بعد میام بریم خونش ،چون میگه باید گوسفند در حضور مادرم کشته بشه گفتم برگشتش میام خونش تو خونه مادرت بکش و تقسیم کن که بریز و بپاش هم کمتر باشه خونه خودمون باشه مادرش کل بچه ها و جاری و نوه خاش جمع می کنه خونه من به هوا گوسفند، میگه نه مادرم باید بیاد چندروز بمونه همه هم بیان خونه ما دیدن بچه ، گوسفند هم همش تقسیم شده بین خانوادم کله و پاچه هم تقدیم مادرم شه یعنی دلم مرگ میخواد همین
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
با همین بجث هه و امشکلات توی بارداری باعث شد یه بجه بی قرار و کولیکی که حتی یه ساعتم نمیخوابیدن نصیبم بشه میدونی چیکار کن من اولین بچه مادرشوهر اومد کمک که نمیکردبهدخاطرش دامن روسری کلا عذاب ولی بچه دوم همون روز اول گفتم خودم بلدمنیاز به کسی ندارم بلند گفتم پیش همه بعدش اگرم کسی میومد پیشم انقد ازش کار میکشیدم خودش فراز میکرد اصلا تو خودن نریز جا بنداز واسه خودت تکون نخور مجبورش کن حتی لباس زیرتم بشوره