خب و اما گزارش این دوروز مهمونی که خواستین ریز بنویسم براتون 😉
دوشنبه شب بود که دختر عمه ام بهم زنگ زد حال و احوال پرسی کنه ❤️
گفت این هفته بیایین شام خونه ی ما
دلم براتون تنگ شده ❤️ گفتم نه این دفعه نوبت شماست
یه اخلاقی دارم اکه جایی برم ..دیگه دفعه ی بعدش نمیرم
منتظر میمونم تا طرف مقابل بیاد و من دوباره برم 👌
دوست ندارم مدیون کسی باشیم👌
هر رفت یه آمدی هم داره ،اینکه من برم ،و موقع اومدن طرف مقابل ،دوباره بلند شم برم نه اصلا مورد پسندم نیست 👌
گفتم نه نوبت شماست ❤️
گفتم چهارشنبه بیایین که راحت باشیم بچه ها مدرسه نداشته باشند
از همسرش جدا شده و با فرزندش زندگی میکنه
گفتم خواهرت رو هم بردار و بیایین منتظرتونم ❤️
خلاصه از دوشنبه شروع کردم لیست نوشتن
برای خودمون هم واجبات رو فقط گرفتم که آخر هفته مهمونی داریم و یه بارکی میرم خرید می دونستم که بیان میمونن شب رو 👌
روز دو شنبه که از باشگاه میومدم
دیدم ملون رو زده سیزده تومن ...یه جایی رو پیدا کردم مسیر روزهای زوج منه😉قیمت هاش واقعا خیلی خوب 👌
ماشین رو نگه داشتم رفتم
دیدم آره دیگه خیار ۱۲تومن 🌺
گوجه ۱۵تومن 🌺 فروشنده گفت چی میخوای خانم بدم براتون ؟
گفتم یه لحظه اجازه بدین 🌺 ...زنگ زدم به دخترم
گفتم ببین خیار و گوجه تو یخچال داریم ؟
گفت آره مامان یه چند تایی داریم 👌
گفتم باشه پس تنها چیزی که گرفتم شش تا ملون بود با قیمت خیلی مناسب ۳۳تومن دادم به ملون 🌺😍
دیگه خیار و گوجه نگرفتم ...گفتم وقتی مسیر همیشگی منه چرا بگیرم الکی تو یخچال بمونه رو هم ؟
اومدم یه دونه اش رو نصف کردم دیدم ...عسل 😉
شیرین شیرین 😋 گفتم پولی که گرفتی حلالت باشه 👌
قشنگ گذاشتم تو پلاستیک گفتم بچه ها اینا هم بمونه برای مهمونامون ❤️
ادامه..👇🏻👇🏻👇🏻