صبورا ارغوانم داره اسیب میبینه! داره الگو برادری میکنه!
اگر اونطور که حدس میزنی شخیصیت نارسیس باشه فقط روانشناس میتونه کمک کنه...
میخوای تا می ادامه بدی؟ هنوز هم سر قرارت که بری هستی؟
عذر میخوام ولی اصلا بهت محبتی میکنه؟
چقدر حرف میزنماااا
من عاشق ازغوان ماشالاش باشه چقد پخته صحبت میکنه خداحفظش کنه خوشم میاد مشتقل بزرگش کردی الههم صل علی محمد وآله محمد از چشم بد بدور
اگر شخصیت نارسیس باشه«که خودش شدت های مختلف داره» خیلی کم امکانش هست قبول کنند که بیمارند و به روانشناس مراجعه نمیکنند!
و خب از نظر شما پدر که خانواده رو تحقیر میکنه؟ بد دهن هست، و.... بچه اسیب نمی بینه؟
همه‌ی ما حق زندگی داریم حتی همسرتون که شخصیت ببماری دارند اما اگر با عدم اگاهی بخوای به این رابطه ادامه بدی نفر بعدی و چه بسا بعدتر شما و دخترتون هستید که این دایره اختلال شخصیت رو ادامه میدید.
ولی اگر حداقل خودتون برید روانشناس، راه و تکنیک های مناسب برای رفتار با پارتنر رو به شما یاد میده
آره من گاهی تو اوج خشم یه چیزی میگم قشنگ ارغوان با سن کمش همه رو حفظ میکنه به موقعش میگه متاسفانه هر چقدر سعی میکنم دورش نگهدارم نمیشه این بچه وسط،معرکه است !
صد در صد شخصیتش همینه باورت میشه داشتم در مورد این تیپ میخوندم انگار شوهرم جلوم بود الان هشت ساله حدودا ازدواج کردیم باورت میشه منو به اسمم صدا نمیزنه !
وقتی نظرات خانم های دیگه رو میخوندم که دقیقا این جمله نوشته بودن گریه ام گرفت من تا همین روزها فکز میکردم اسمم دوست نداره 😭
بی نهایت بی احساس و تحقیر کن تا الان یه بار ازم تعریف نکرده همش تحقیر و توهین حس ناکافی بودن بهم داده به شدت اعتماد به نفسم ازم گرفته بود تا دقیقا همون دهم تیرماه ۱۴۰۰ که تمام مسائلم با خانوادم در میون گذاشتم و اونا بهم اعتماد به نفس دادن و همین که حرفام اونجا میزنم حالمو بهتر کرده ! آزمون قبول شدم عوض تبریک گفت لذار مصاحبه رو رد کنی بعد جو گیر شو !
نه محبت کلامی اصلا و ابدا ، تماس فیزیکی فقط موقع رابطه وگرنه روزها خونه باشیم یا دوره پریودم اصلا نزدیک هم نمیشینه .
صد در صد سر قرارم هستم حالا که تیپ شخصیتش شناختم دیگه امیدم کلا از دست دادم این هرگز خوب نمیشه
بچه ام خیلی زودتر از بقیه بچه ها این مسايل درک کرد ، یه وقتایی پیشنهاد فرار میده یه وقتایی درد دل میکنه شب آرزوها بود که باباش دعواش کرد و دستش محکم گرفت منم اوردم بچه رو اتاق تا بخوابه باهاش حرف میزدم یهو بهش گفتم امشب شب آرزوهاست هر چی میخوای به خدا بگو اول از همه دعا کن بابا خوب بشه دستاش بلند کرد وسط گفتنش به خدا پسیمون شد لباش چید و با اشک و هق هق گفت خدام نمیتونه خوبش کنه 😭😭😭
به شدت میفهه دلم برای همین فهمیدناش آتیشه
بمیرم برا دل دختر کوچولوت.واقعا اشکم دراومد.منم مثل دختر گلت هر دعا چله نذری هررر روشی که بگی رفتمو هنوزم دارم ادامه میدم به امید خوب شدنش، ولی قربون خدا برم حتی یک درصد بهتر نمیشه هیچ بدترم میشه
خدانکنه عزیز دلم آره من خودمم دیگه امیدم به بهبودش از دست دادم فقط فرار کردن یاد گرفتم همش از تحقیر و توهین و سرزنشش فرار میکنم دیگه کمتر از،قبل بهم توهین میشه نه که اون خوب شده باشه نه !
من مثل ساعت کار میکنم خیلی بی اشتباه خیلی وسواس گونه خیلی استرسی و ...
آره خداییش اگر نبودن قطعا حالم وخیم تر از الان بود میرم حرف میزنم سبک میشم ، خانواده ام اوایل اصرار به جدایی داشتن شدید اما وقتی من و دخترم یه ماهی خونه پدرم بودیم به خاطر حال ارغوان الان دیگه اصرار نمیکنن ارغوان تو اون دوران یه روضه مجسم بود به داداشم میگفت دایی بهت بگم بابا !!
برای همین مامانم میگه مادر چیزی رو دلت نذار حرفاتو بگو نذار سنگین باشی دلت خالی کن به شوهرتم به چشم یه همسایه بد نگاه کن که یه روزی میری از پیشش احساس زندانی بودن تا ابد نکن ! همینا خیلی بهم کمک کرد حال روحیم بهتره خدایی
تو هم حرفاتو بزن خودتو لبریز نکن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
21 ثانیه پیش
21 ثانیه پیش
21 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
